سال اولی که اربعین مشرف شدم به زیارت امام حسین علیه السلام،سفرسختی را تجربه کردم موقع مراجعت ته دلم غمگین بودم احساس می کردم آقا خیلی تحویلم نگرفته!با بعضی از دوستانم بارها صحبت کردیم راجع به طلبیده شدن و توجه امام و تجربه های قدسی چنین سفری و هر کدام تفسیر خاص خود را داشتیم حتی یادم هست یکی از این عزیزان می گفت که ائمه شآن و مرتبه وجودی اشان خیلی برتر از این تصورات ساده انگارانه ما راجع به ارتباط و نزدیکی به ساحت وجودی ایشان است .اما در سفر امسال از ته قلب و اعماق وجودم احساس می کردم که امام مرا طلبیده بود و در تمامی مسیر و در کربلاء و در نجف هم حسابی تحویلم گرفته بود. یکی از شیرین ترین خاطراتی که به جانم نشست ماجرای ارائه مقاله در اجلاس نجف بود؛ ماجرایی که به قول خانم دماوندی عزیز، زمینه اش مانند قطعات پازل کنار هم چیده شد. داستان از این قرار بود که من و خانم دماوندی در همایش علامه طباطبایی تهران در جریان ارائه مقاله ای با موضوع ((روایتهای ن زائر از اربعین)) با چند نفر از اساتید دانشگاه کربلاء و بغداد فرصت آشنایی پیدا کردیم و بعد در شبی که کربلاء بودیم از طرف یکی از این اساتید عراقی به اجلاس بین المللی اربعین درنجف دعوت شدیم . من بخاطر کسالت مادرم امکان رفتن به نجف را نداشتم و بنابراین فقط خانم دماوندی تشریف بردند به اجلاس. اما ماجرا اینجا تمام نشد فردای آن روز که ما تازه از کربلاء رسیده بودیم به نجف، خانم دماوندی دوباره پیام دادند به من که اجلاس نجف ظاهرا" دو روز دیگر ادامه دارد و اصرار کردند که حتما سری بزنم. راستش آنقدر از خستگی و بدتر از آن بیخوابی کلافه بودم که اصلا"به مغزم هم خطور نمی کرد که به این پیشنهاد فکر کنم. اما بعد از تشرف به حرم امیرالمومنین و خواندن نماز ظهر کمی انرژی تازه گرفتم. مادر را به یکی از دوستان همسفر سپردم و به طرف آدرسی که اجلاس برگزار می شد حرکت کردم. عجیب بود و خوشحال کننده؛ برخلاف تصورم اجلاس در محلی نزدیک حرم، به نام صافی صفا برگزار می شد که پنج دقیق تا شبستان حضرت فاطمه جایی که مادرم منتظرم بود فاصله داشت. به محل اجلاس رسیدم اطراف محل مردم در حال گوش دادن به روضه و مداحی بودند .احساس کردم آدرس را اشتباهی آمدم . همان اطراف از یکی دو نفر پرسیدم که مطلع نبودند اما از قضا یک خبرنگار هم آنجا ایستاده بود که ظاهرا جزء تیم رسانه ای اجلاس بود و مرا راهنمایی کرد.
القصه وارد محل برگزاری اجلاس شدم سالن جمع و جوری بود که با پرچمها و پارچه نوشته های سیاه تزئین شده بود و شعار الحسین یجمعنا بیش از همه جلب توجه می نمود
مهمانان اغلب ایرانی و عراقی و بعضی هم از کشورهای دیگر بودند تعدادی عکاس و خبرنگار هم حاضر بودند. هنوز برنامه رسمی شروع نشده بود. باچند نفر از اساتید شرکت کننده در اجلاس هم صحبت شدم و آنها( بویژه خانم دکتر حسن زاده عزیز) به گرمی از من استقبال کردند بعد از صحبتهای تخصصی و توضیح راجع به کارهای پژوهشی ام، پی دی اف مقاله ام را که خوشبختانه در حافظه ی موبایلم داشتم به مسئول مربوطه تحویل دادم و قرار شد بعد از بررسی و موافقت برگزار کنندگان در پنل روز دوشنبه مقاله ام را ارائه بدهم.
البته برای ارائه شک داشتم چون هم خیلی خسته بودم و هم بخاطر مشکل بی خوابی آمادگی چندانی برای سخنرانی نداشتم.
ولی به اصرار خانم دکتر حسن پور بزرگوار مصمم شدم که فردای آن روز برای ارائه به محل اجلاس بروم.
الحمدلله ارائه مقاله به خوبی انجام شد. در پایان هم گواهی نامه علمی و هم هدیه بسیار زیبایی گرفتم. اگر چه ارائه مقاله و گواهی نامه و رزومه برایم مهم بود اما بیش از آن احساسی که امام تحویلم گرفته و شرایط را برایم مهیا کرده، دلم را پر نور و روشن کرد و قلبم را مطمئن ساخت. با همه ی این تفاصیل می خواهم بگویم اینکه ساحت وجودی امامان برتر و والاست شکی نیست اما گاهی کریمانه نشانه هایی هر چند گذرا برای قوت قلب ما می فرستند.از اعماق قلبم برای همه ی شما روزی معنوی و اتصال مکرر به ساحت مقدس این بزرگواران را آرزو می کنم!
اربعین پدیده ای است که از جنبه های مختلفی قابل تحلیل است: جنبه ی اجتماعی، فرهنگی، ی و اقنصادی که در همه ی این موارد جای کارفراوان وجود داد؛ اما بیش و پیش از هر فعالیت، ضرورت دارد صاحبنظران و مراکز دانشگاهی با اتکاء به روش های علمی و منطقی به مطالعه این وجوه مختلف پرداخته و ضمن تبیین کارکردهای مثبت و پتانسیل های موجود آن،تلاش کنند نقاط خطر و آسیب زایی که متوجه این پدیده ی رو به گسترش قرن است شناسایی شود. پدیده ای که اگر چه در امتداد تفکر شیعی،تعزیم شعائر حسینی و متاثر از نیاز جوامع شیعی به یک منجی برای رهایی از ظلم و ستم و تبعیض ، شکل گرفته است ؛ اما شواهد حاکی از اینست که این آیین شیعی در مسیر جهانی شدن قرار گرفته است.
یک هفته مانده به اربعین درفاصله ی ۱۳ الی ۱۹ صفر، گردهمایی در قالب نشست های تخصصی با حضور اساتید، پژوهشگران و صاحبنظران دانشگاهی، با هدف بسترسازی برای آشنایی، تعامل و همکاری علمی میان علاقمندان به پژوهش در حوزه ی اربعین، در نجف و کربلا برگزار شد. در این اجلاس ۵ روزه که – از سلسله برنامه های کمیته فرهنگی آموزشی ستاد اربعین بود- با همکاری دانشگاه های کربلا، مستنصریه، واسط، بغداد، کوفه و اساتید برجسته عراقی و مراکز علمی و پژوهشی کشور از جمله دانشگاه امام صادق ع، دانشگاه صدا و سیما، مجمع بین المللی اساتید مسلمان دانشگاه ها، انجمن علمی حوزه و پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی، معاونت بین الملل بعثه رهبری در حج و زیارت و اساتید سایر دانشگاه های کشور برگزار شد. در این همایش بیش از ۵۰ عنوان مقاله تخصصی در محورهای زیر ارائه شد:
فرصت های اربعین از نگاه علوم انسانی و اجتماعی، اربعین و قدس شریف، اربعین و تمدن نوین اسلامی، گفتمان مقاومت، پیام جهانی اربعین، الگوی اربعین در تمدن جهان اسلام، بررسی مسائل جهان اسلام، بررسی نسل چهارم وگام دوم انقلاب، اربعین و فناوری اجتماعی، بررسی ظرفیت های بین المللی اربعین، ظرفیت های ارتباطاتی و رسانه ای اربعین
در نشست علمی فرصت ها و پرسش های پدیده اربعین از علوم انسانی و اجتماعی، مهمترین مضامین مطرح شده در پنل ها شامل این موارد بوده است:
اربعین یک نشانه شناسی نوین در شناخت خداوند و تجلی ولایت معصومان، نقش ن در تمدن سازی اسلامی به تبعیت از الگوی زینب سلام الله علیه، نقص مفاهیم علوم اجتماعی موجود برای تحلیل مناسک اربعین به عنوان مناسکی متعالی تر از سایر مناسک مذهبی و ضرورت استفاده از یک علوم اجتماعی دینی،نا کارآمدی روابط معمول و حاکمیت دولت قلبها در اربعین، تنوع تجربه ی زیارت ایرانی ها و عراقی ها تحت تأثیرتفاوتهای هویتی و فرهنگی، گفتمان های روایی مختلف زائران در معنا بخشی به پیاده روی اربعین تحت تآثیر شرایط فردی، اجتماعی، فرهنگی و اقتصادی آنها، کاربست تجربه اربعین در جوامع مسلمان معاصر؛ سنتزهایی به سوی تجربه و همبستگی معنوی، الگوی پیاده روی اربعین الگویی، مبتنی بر مشارکت، مدیریت، و خدمت، ابعاد تمدنی عاشورا و اربعین
نگاهی کلی به محورهای ارائه شده نشان دهنده نوعی تک بعدی نگری به پدیده اربعین و توجه صرف به وجه ایجابی آن است. اگر چه پیاده روی زیارتی اربعین در شکل تازه و نوظهورش و با گسترش روز افزون در میان کشورهای مختلف جهان، پدیده ای شگرف و فرصتی بی نظیر برای شیعیان، مسلمانان و پیروان ادیان مختلف در جهت وحدت و حق طلبی است اما این واقعیت نباید باعث غفلت و عدم توجه به آسیب شناسی آن شود.
این نوع گردهمایی ها فرصتی مغتنم برای شکل گیری حلقه های علمی و فرهنگی- از نقاط مختلف به ویژه دو کشور ایران و عراق- حول محورپدیده ی پیاده روی اربعین است. چرا که در بازه ی زمانی اربعین، از بین زائرین قطعا افرادی از فعالان فرهنگی، اقتصادی و ی کشورهای مختلف هم برای شرکت در آیین پیاده روی و زیارت به عراق می آیند و از نزدیک با شرایط عراق و نیز زائرین کشورهای مختلف آشنا می شوند و این نقطه شروع تعامل و ارتباط میان ملتهای مختلف منطقه است. کمااینکه در چند سال اخیر شاهد شکل گیری هسته هایی از این نوع تعاملات بوده ایم.
علاوه بر این، می توان از متفکرین و شخصیتهای مطرح و تأثیر گذار اهل سنت نیز برای شرکت درچنین اجلاسهایی دعوت کرد وآنها را تشویق به همراهی نمود با این توجیه که چنین حرکتی، اختصاص به شیعیان ندارد و در نهایت همبستگی ملتهای مسلمان برای مقابله و رهایی از شرایط تحمیلی و ظالمانه ی موجود و برخورداری از زندگی همراه با آسایش و امنیت و رفاه را به دنبال خواهد داشت.
البته شرط لازم برای دستیابی به خروجی واقعی و راهگشا از تشکیل چنین اجتماعاتی، مبنا قراردادن اصول و روشهای علمی، آزاد اندیشی و احترام به دیدگاههای مختلف و در عین حال پرهیز از سویافتگی نظری و حرکت بر خطوط از پیش تعیین شده و تفکرات قالبی است؛ امری که بنظر می رسد بسیاری از واقعیتهای عینی را از پیش چشم ما دور می کند. با رعایت چنین اصولی بدون شک در سالهای آینده شاهد حضور تعداد بیشتری از صاحبنظران و چهره های دانشگاهی در چنین گردهمایی هایی خواهیم بود که به تبع آن امکان طرح دیدگاههای متنوع و به چالش کشیده شدن آراء مختلف و مخالف هم میسر خواهد بود؛ فضایی که می توان امید داشت درنهایت زوایای پنهان این پدیده ی با عظمت را برای ما به طور کامل تری آشکار نماید.
https://matn.center/https-matn-center-p2137/
ایکنا همزمان با ایام میلاد هشتمین خورشید ولایت، امام رضا(ع) با نسیم کاهیرده، پژوهشگر جامعهشناسی دین و مؤلف کتاب در جستجوی الگوی سبک زندگی از سیره رضوی»، به گفتوگو پرداخت؛ این پژوهشگر از انگیزههای شخصی و ضرورتهای جامعهشناختی درباره تألیف این اثر سخن میگوید و در پایان از بیمهریها در عدم حمایت کافی از کتاب گلایه میکند. حاصل این گفتوگو را با هم میخوانیم:
ایکنا ــ ایده تألیف کتاب در جستجوی الگوی سبک زندگی از سیره رضوی» چگونه شکل گرفت؟ انتخاب موضوع سبک زندگی از نظر شما چه ضرورتی داشت؟
من مدتها به این موضوع فکر میکردم که علاوه بر بحث مناسک عاشورا و عزاداریهای امام حسین(ع)، به زمینه مطالعاتی زیارت امام رضا(ع) هم نزدیک شوم، چرا که معتقدم باورها و کنشهای دینی مردم ما و زیست معنویشان به شدت در این دو سپهر قدسی معنا مییابد، اما در آن اثنا نشانههایی نیز دریافت کردم که مرا به سمت مطالعه در مورد زندگی امام رضا(ع) سوق داد، مهمترین آنها خوابی بود که در این مورد دیدم؛ رویایی که مرا مصمم به نوشتن این کتاب کرد.
در این مورد با برخی از اساتید و صاحبنظران حوزه مطالعات اجتماعی دین و جامعهشناسی تشیع از جمله دکتر سارا شریعتی، دکتر محسن الویری، دکتر مرضیه محمدزاده، دکتر جبار رحمانی، دکتر پویافر، آقای محسن حسام مظاهری و دیگران م و نظراتشان را بررسی کردم. بعضی از این اساتید موافق با پرداختن به موضوع سبک زندگی بودند و برخی اساساً معتقد بودند که به کار بردن یا ترکیب مفاهیم جدید و امتزاج مباحث نظری علمی درحوزه علوم اجتماعی و به ویژه جامعهشناسی با اموری تاریخی مانند سیره ائمه(ع) امکانپذیر نیست و در این زمینه فقط میتوان تحلیلهای اجتماعی ارائه داد.
به عبارتی طبق دیدگاه بعضی از افراد، جنس کارهای جامعهشناختی و مباحثی مانند سبک زندگی، متناسب با بررسی موضوعاتی تاریخی مانند سیره ائمه(ع) نیست؛ زیرا به زعم آنها زندگی و سبکسازی زندگی بحثی است که با دنیای جدید پیوند خورده که اراده، عقلانیت و انتخاب انسان در آن وارد میشود و هرکس سبک زندگی خودش را میسازد، چنانچه هر کس دین خودش را؛ بنابراین این عده ترجیح میدهند که از منش و اخلاق ائمه(ع) صحبت کنند و نه الگوی زیستی آنها و سبک به معنای امروزیاش. به بیان دیگر، دال محوری چنین دیدگاهی این بود که سبک زندگی، امری پسینی است. در مجموع، این اساتید علوم اجتماعی از آنجا که طرح این بحثها در حوزه سنتی را منشأ مباحثی نو میدانستند، با ایده کلی کتاب موافق بودند، به هر حال پیگیری این مباحث مدت زمان قابل توجهی به طول انجامید ولی در نهایت مرا به این جمعبندی و تصمیم رساند که نوشتن کتاب را آغاز کنم.
ایکنا ــ آیا در تألیف این کتاب نسبت به سایر کتابهای سیرهشناسی تمایزی در رویکرد داشتهاید؟
به نظر میرسد تحلیل درباره سیره و روش زندگی ائمه(ع) که از منابع غنی دینی، فرهنگی و تاریخی ماست، به شدت مغفول مانده؛ از این روهیچگاه تأثیر شخصیت، منش و رفتار ائمه به طور جدی در زندگی و زیست روزمره مردم و حیات اجتماعی آنها مشاهده نمیشود. عامه مردم اگرهم بخواهند دسترسی چندانی به این منابع ندارند؛ چرا که این منابع اغلب در قالب کتب قطور و ثقیلی گردآوری شدهاند و فقط به کار اهل فن و اقشار خاصی مانند طلاب علوم دینی میآیند. بنابراین، یک نیاز و ضرورت به طور جدی وجود دارد که آثاری با سبک و سیاق عامهفهم، با قلمی روان و ادبیاتی نو، جذاب و امروزی درباره زندگی ائمه(ع) نگاشته شود. بنده هم اگرچه ادعایی در این زمینه ندارم ولی در ارتباط با تألیف کتاب در جستجوی الگوی سبک زندگی از سیره رضوی» سعی و تلاشم در راستای این هدف و انتخاب عنوان کتاب هم بر همین مبنا بوده است؛ چرا که این کار را فقط یک نقطه آغاز و شروعی برای جستجو میدانم.
صاحبنظران معتقدند در خصوص این دست از مطالعات، انتظار از ایران، بهعنوان کشوری که در آن تشیع دین رسمی است و یکی از مهمترین کانونهای مرجعیت شیعی در ایران قرار دارد برای ایفای نقش تولیدکننده برآورده نشده است. با اینحال در این حوزه از طرفی با پراکندگی جزایر مطالعاتی روبرو هستیم و از سویی با نگاهی به جمع آثاری که در خصوص تشیع انتشاریافتهاند، به نظر میرسد توجه به وجوه تاریخی، کلامی و فقهی غالب است و مطالعات اجتماعی و جامعهشناختی از کمترین سهم برخوردارند.
با توجه به وجود چنین زمینهای، شاید بتوان ادعا کرد فعالیتهایی که در سالهای اخیر در میان برخی از دانشجویان و اساتید جوان دانشگاه در قالب تولید محتوای علمی و آثار آکادمیک مرتبط با این حوزه انجام شده است نیز قدمهای آغازینی در این مسیر محسوب میشوند؛ فعالیتهای خودانگیخته و فردی که به نظر میرسد بیش از هر علتی، متأثر از بستر و نیاز جامعه بوده است، این کتاب مطالعهای با رویکرد اجتماعی است که استخراج و ارائه نظام معنایی سبک زندگی متأثر از سیره امام هشتم شیعیان را دنبال میکند.
ایکنا ــ چرا از میان ائمه(ع)، سیره امام رضا(ع) را محور تألیف خود در زمینه سبک زندگی قرار دادید؟
قبل از پاسخ دادن به این سئوال که اتفاقاً بارها از من پرسیده شده، از مقدمهای استفاده میکنم که در کتاب امت و امامت» دکتر شریعتی آمده و در آن مفهوم امام و الگو بودنش برای جامعه انسانی تبیین شده است. دکتر شریعتی پس از طرح گزارش مفصلی درباره یک اصل روانشناسی، بر پایه آن استدلال میکند که وجود یک الگو و اسوه از نیازهای اساسی انسان است و در اقوام و ملل گوناگون تا به امروز وجود داشته است. وی امام را معرف انسانیت میشناسد و او را مظهر انسانیت میداند، ازاینرو امام را انسان کاملی که بشر به او نیاز دارد معرفی میکند؛ بنابراین از نظر او انسانیت موهوم نیست، انسانها موهوماند.
شریعتی بر این باور است که انسانیت در چهره عدهای از افراد انسانی تحقق دارد و این معرفها درست مانند نمودار سر راهشان و مانند پرچمهایی که نهایت، مقصد و وطن ایدهآل آنها را به آنها نشان میدهد، هستند. در این نوع نگاه، امام یک مافوق انسان نیست بلکه یک انسان مافوق است؛ یک موجود انسانی که وجودش، روح و اخلاقش و شیوه زندگیاش به انسانها نشان میدهد که چگونه باید بود و چگونه باید زیست. پیوند امام و امت رابطه بین نزدیک شدن مصداقها به کل است و هرکسی که توانست بیشتر خود را به معیار و حقیقت نزدیک کند، او به انسانیت نزدیکتراست.
و اما پاسخ سؤال شما؛ جامعه ایرانی به واسطه داشتن فرهنگ ریشهدار شیعی و برخورداری از علقههای مذهبی خاص آن، همواره در مسیر حیات و زیست اجتماعیاش رابطهی تنگاتنگ معنوی با امامان شیعه داشته است. از بین امامان شیعه، ضرورت و اولویت مطالعه پیرامون سیره امام هشتم، محبت شدید مردم نسبت به امام رضا(ع) است؛ به نوعی احساس برخورداری از موطن مشترک و نزدیکی جغرافیایی که مراجعه مکرر افراد به امام در مقاطع مختلف زندگی و در تنگناها را سبب شده است.
هر ایرانی سوای عمق باورهای دینی و پایبندی به مذهب، تجربه زیسته معنوی از ارتباط با امام رضا(ع) دارد که بسیار ریشهدار و عمیق است؛ همین زمینه و بستر آماده، او را به سمت الگو گرفتن از روش زندگی امام سوق میدهد؛ از طرفی امام رضا(ع) به واسطه شرایط ی، فرهنگی و اجتماعی زمان حیاتش، در موقعیت خاصی قرار داشتند که به فراخور آن، نقش و عملکردهای مختلفی از خود نشان دادهاند و در زندگی سایر امامان کمتر دیده میشود. مثلاً حضور صوری امام در دستگاه حکومتی نامشروع، موقعیتی متفاوت نسبت به سایر امامان را برای امام رضا(ع) به وجود آورده بود که از مهمترین نمونههای عملی و الهامبخش برای یک سبک زندگی مطلوب شیعی در شرایط حاکمیت جور محسوب میشود، امام رضا(ع) شخصیتی است که نه تنها در میان شیعیان، بلکه از سوی دشمنان و مخالفان هم به لحاظ برخورداری از فضایل و کمالات اخلاقی، بهکرات مورد ستایش قرارگرفته است، درواقع اگرچه مخالفان امام، نفوذ و قدرت معنوی و تأثیر گذاریش را بر مردم و جامعه برنمیتابیدند، ولی توان نفی آن را نیز نداشتند و در ظاهر و از روی عوامفریبی، در موقعیتهای مختلف به تمجید و تعریف از امام میپرداختند.
ایکنا ــ چه نکاتی از سیره امام رضا(ع) میتواند در سبک زندگی امروز ما تحولآفرین شود؟
نمیتوان تمایزی خاصی میان امام رضا(ع) و سایر ائمه(ع) مطرح کرد چرا که شخصیت و روش زندگی آنها مبتنی بر معانی و نظام ارزشی مشترک است اما بررسی و تحلیل روایات مربوط به سیره امام رضا(ع) که در دسترس ما قرار دارد، نشان میدهد که عقلانیت، عبادت و پرستش، عدالت، صلحطلبی و اخلاق از مهمترین مؤلفههاییاند که در کنار یکدیگر تشکیلدهنده یک نظام معنایی هستند؛ نظام معناییای که میتواند سازنده یک سبک زندگی شیعی باشد و هر شیعه به فراخور نوع زیست فردی و اجتماعیاش از این الگوی مثالی، خوانش خاص خود را داشته باشد. البته معنای عقلانیت» در صدر نظام معناییای قرار دارد که سازنده سبک زندگی متأثر از سیره رضوی است، عقلانیت، مؤلفهای اساسی که امکان برخورداری از یک زندگی موفق را پایهریزی میکند و در تقابل با تعصب، سنتگرایی و رسمپرستی کورکورانه و جاهلیت مطرحشده است، عقلانیتی که بخش قابل توجهی از نسل جوان و تحصیلکرده ما، به اشتباه آنرا میراث عصر روشنگری اروپا میداند.
بنابراین زندگی امام رضا(ع) نمونه واقعی و عینی از تجربه زیست یک انسان موحد مسلمان و شیعه است که در عین بندگی خداوند، حیات معقول، اخلاقی، عدالتخواهانه و صلحطلبانهای را انتخاب کرده است. این نمونه در معرض انتخاب همگان است و هر یک از افراد جامعه سوای باور و اعتقادشان با داشتن نگاهی عقلایی و منطقی امکان بهره بردن از این نمونه متعالی حیات انسانی را در جهت ساخت سبک زندگی خود در اختیار دارند.
ایکنا ــ ویژگیهای کتاب در جستجوی الگوی سبک زندگی از سیره رضوی» چیست و چرا آن گونه که باید حمایت نشده است؟
همان طور که در ابتدای صحبتهایم گفتم، این کتاب با علم و آگاهی به وضعیت موجود و نقدهای جدی به رویکرد مطالعات انجامشده در حوزه سبک زندگی تألیف شد. کتاب مذکور باهدف تلاش برای نزدیک شدن به گفتمان علمی قابل قبول با پشتوانه نظریهای غنیتر نسبت به نمونههای پیشینی نگاشته شده است. من بیشتر به دنبال استفاده از گفتمانی بروندینی و به کار بردن قالب و ادبیاتی جدید و متفاوت با نوع سنتی و مرسوم آن بودهام که شاید این امکان را فراهم سازد، علاوه بر مخاطب مذهبی، نیاز ارائه محتوا به بخشی از مخاطبان با سلائق فکری و اعتقادی مختلف را در این زمینه برآورده سازد، چراکه به نظرم نوعی اشباع و دلزدگی نسبت به ادبیات سنتی درباره موضوع زندگی ائمه(ع) در بین جوانان به وجود آمده است. در واقع وجه تمایز و ویژگی کتاب نسبت به سایر آثار مشابه با عنوان سیره، روش یا سبک زندگی امام رضا(ع)، اتخاذ رویکردی بروندینی است که با هدف ارائه نظام معنایی سازنده یک سبک زندگی شیعی، حول ایدهآل تایپی» به نام مؤمن» انجام شده است و خروجی آن برساخت الگوی مثالی» خواهد بود که هر مؤمن خوانش خاص خود را از آن دارد.
در مورد انتشار کتاب باید عرض کنم مشکلات زیادی برایم پیش آمد و موانعی پیش رویم قرار گرفت ولی با این حال تلاش کردم تا کار را به اتمام برسانم، اما متاسفانه بخاطر سهلانگاری ناشر، کتابم به نمایشگاه کتاب نرسید. البته من مایل بودم که کتاب از سوی انتشارات آستان قدس که متولی تخصصی چنین آثاری است، منتشر شود که متأسفانه از سوی مسئولین مربوط با انتشار کتاب موافقت نشد و البته بعد از انتشار هم مکاتباتی با به نشر»، انتشارات وابسته به آستان قدس داشتم که حداقل برای معرفی و تأمین هزینه چاپ کتاب کمک کنند که در این مورد هم حمایتی انجام شد.
کسانی هم بودند که در کارهای فرهنگی و نشر، امکاناتی برای معرفی کتاب و کمک به دیده شدن آن داشتند، ولی متأسفانه دریغ کردند، البته ناگفته نماند که در چند روز اخیر بعضی از دوستان و کاربران صفحات مجازی برای معرفی کتاب امام رضا(ع) به من کمک زیادی کردند که لازم میدانم صمیمانه از آنها تشکر کنم.
گفتوگو از مجتبی اصغری
انتهای پیامhttp://iqna.ir/fa/news/38277
http://www.vatanemrooz.ir/Newspaper/MobileBlock?NewspaperBlockID=211489
گروه فرهنگ و هنر: اگرچه تاکنون چند هزار جلد کتاب از احادیث و روایات درباره اهلبیت(ع) نوشته و چاپ شده اما کمتر از منظر سبک زندگی» و با اشاره به حل مسائل جاری اجتماعی به سیره زندگی آنها نگریسته شده و مجلدهایی فراهم آورده شده است. در جستوجوی الگوی سبک زندگی از سیره رضوی (ازخلال تحلیل محتوای روایات و احادیث شیعه مربوط به سیره امام رضا علیهالسلام)»؛ کتابی که به پژوهش نسیم کاهیرده» جمع شده، تلاش کرده است این مسیر را دنبال کند. این کتاب طبق آنچه مؤلف در مقدمه آورده، در راستای توجه به این واقعیت است که دین در جامعه ایران، بهواسطه امامان شیعه گسترش و مشروعیت یافته است، از اینرو محبت و ارادت به امامان معصوم از قویترین دلالتهای دینداری مردم محسوب میشود؛ واقعیتی که بهزعم وی به گذشتهای دور و تاریخی طولانی بازمیگردد و در حافظه جمعی مردم جا گرفته و با گذر زمان جایگاهی مستحکمتر و خدشهناپذیرتر یافته است. مؤلف کتاب به این نکته تأکید کرده است که اگرچه از دیرباز تاکنون برای اکثریتی از مسلمانان، اهلبیت و معصومان(ع) بهواسطه برخورداری از منزلتی قدسی مورد احترام فراوان قرار داشتهاند اما بعدها، این منزلت با معانی جدیدی همراه شده است که قائل به نوعی هویت فراانسانی و ماورایی برای ائمه است؛ هویتی که بهنوعی دستنیافتنی نشان داده شده و همین امر موضوع مهم الگو و اسوه بودن آنها را مغفول باقی گذاشته است. به نظر مؤلف، در چنین فضایی همواره غلبه با متون و آثار نقلی با رویکرد دروندینی بوده است و مطالعات با رویکرد تحلیلی و بروندینی کمتر امکان بروز داشته و معتقد است در این میان یکی از مباحث مهم که مغفول مانده، مقوله روش و سبک زندگی است. وی در تبیین این موضوع نوشته است: اگرچه پیرامون سبک زندگی» بهعنوان یک مبحث نظری مهم از مباحث جامعهشناسی متأخر، تحقیقات متعددی انجام شده است اما در سالهای اخیر در جامعه دینی ایران، عطش پرداختن به این موضوع- بهتبع احساس نیاز و ضرورت اجتماعی- بالا گرفته است و بیشمار مقالات و پژوهشها با موضوع و عنوان سبک زندگی» نگاشته میشود. در تمام این موارد آنچه بهعنوان نقطه اشتراک قابلمشاهده است تلاش برای امتزاج مبانی نظری علمی با محتوای استخراجشده از متون دینی است بدون آنکه اساساً به امکان نظری چنین ترکیبی بهصورت جدی و قابل دفاعی اندیشیده و پرداختهشده باشد. در این میان به نظر میرسد ماهیت محتوای دینی و قداست پیرامونی آن یکی از عوامل بازدارنده مهم در مقابل آزاداندیشی علمی و پرداختن به بحث نظری در این حوزه است؛ این مانع بزرگ و فقدان عزم جدی، در کنار چالشهای دیدگاهی و اختلافات رویکردی میان صاحبنظران مختلف علوم انسانی در ارتباط با پرداختن به موضوع دین، توأمان موجب فقر نظریهای کنونی در این حوزه مطالعاتی شده است»
لذا به نظر میرسد کتاب حاضر با علم و آگاهی به وضعیت موجود و نقدهای جدی به رویکرد مطالعات انجامشده در این حوزه با هدف تلاش برای نزدیک شدن به گفتمان علمی قابل قبول با پشتوانه نظریهای غنیتر نسبت به نمونههای پیشین نگاشته شده است. وجه تمایز کتاب نسبت به سایر آثار مشابه- با عنوان سیره، روش یا سبک زندگی امام رضا(ع)- اتخاذ رویکردی بروندینی است که با هدف ارائه نظام معنایی سازنده یک سبک زندگی شیعی، حول ایدهآل تایپی» به نام مؤمن» صورت گرفته است و طبق ادعای مؤلف کتاب، خروجی آن برساخت الگوی مثالی» خواهد بود که هر مؤمن خوانش خاص خود را از آن خواهد داشت.
منتشرشده در رومه وطن امروز 23 تیرماه 98
معرفی کتاب:
در جستجوی الگوی سبک زندگی از سیره رضوی
(( پیرامون سبک زندگی به عنوان یک مبحث مهم از مباحث جامعه شناسی متأخر، مطالعات مختلفی در ایران صورت گرفته است. در تمامی پژوهشها آنچه به عنوان نقطه اشتراک قابل مشاهده است،تلاش برای امتزاج مبانی نظری علمی با محتوای استخراج شده از متون دینی است؛ لذا کتاب پیش رو با هدف تلاش برای نزدیک شدن به گفتمان علمی نگاشته شده است که شاید این امکان را فراهم سازد، علاوه بر مخاطب مذهبی نیاز ارائه محتوا به بخشی از مخاطبان با سلائق فکری مختلف را برآورده سازد. وجه تمایز آن نسبت به سایر آثار مشابه- با عنوان سیره، روش یا سبک زندگی امام رضا(ع) - اتخاذ رویکردی برون دینی است که با هدف ارائه نظام معنایی سازنده یک سبک زندگی شیعی، حول ایده ال تایپی»به نام مؤمن» صورت گرفته است وخروجی آن برساخت الگوی مثالی» خواهد بود که هر مؤمن خوانش خاص خود را از آن خواهد داشت.))
شماره تماس سفارش کتاب:
09358632577
آدرس تلگرامی
ketabemamreza@
دوستان عزیز
برای رساندن این کتاب به دست مخاطب علاقمندش، به کمک و حمایت شما نیاز دارم. متآسفانه علیرغم پیگیری هایی که داشتم نه از سوی آستان قدس رضوی و نه هیچ کدام از کسانی که در این زمینه امکانی داشتند؛ حمایتی صورت نگرفت. در خواست من از شما این است که به بهانه ایام ولادت امام رضا علیه السلام کتاب را به کسانی که علاقمند به موضوع زندگی امامان شیعه هستند معرفی کنید.
يكي از نشانههاي تفكرعمیق، ماندگاری و پویایی آن است و کم شمار هستند کسانی که تفکر و اندیشهاشان دارای این ویژگی باشد و در گذر ایام، گرد فراموشی بر آن ننشسته باشد؛ شریعتی از جملۀ این کم شمار افراد است و تفكرش دارای چنين ویژگی است. شريعتي كسي است كه در تاريخ و فكر معاصر ما پايدار و زنده است؛ از اینروست که بعد از گذشت چهل و دوسال، همچنان در فضای فکری جامعه، صاحبنظران و نظریه پردازان از شریعتی میگویند و مینویسند و گاها" بر سر آراء او جدل می کنند.
یکی از تازه ترین بحث و جدلهای نظری پیرامون شریعتی، بحثی است که یوسف اباذری به عنوان یک جامعه شناس در ضرورت بازخوانی نظریات شریعتی در قالب گفتمان نوشریعتی» مطرح نمود و ضمن آن مدعی سوءاستفاده افرادی مثل هانری کربن، احسان نراقی و سید حسین نصر از آراء و واژگان وی شد.
اباذری دراین بحث به پیچیدگی شرایط جهانی امروز اشاره و چنین استدلال نموده که این پیچیدگی نسبت به دوره حیات شریعتی، بسیاربیشترشده است؛ چرا که تقسيمبندي قبلي ميان استعمار و مستعمرهها بر هم خورده است و در كشورهاي جهان سوم اقليتي وجود دارند كه منافعشان در گروي بازار جهاني است و دولتهای به اصطلاح ملی خودشان دست به کار شدهاند و دست به استعمار میزنند. بنابراین بزعم اباذری ما با جوامعی روبروییم که یک طرف آن صاحبان سرمایه اند و طرف دیگر تأمین کنندگان این سرمایه و استعمار شوندگان! و لذا در تحلیل شرایط کنونی و برای یافتن راه حل، ناگزیریم به سخن گفتن از جامعه سرمایهداری و غیرسرمایهداری و رجوع به واژگان شریعتی.
اباذری، ضمن بحث خود به تحلیل اوضاع ایران پرداخته و این ادعا را مطرح میکند که: در دوران شاه دو جریان رسمی وجود داشت. جریان نخست شریعتی و آل احمد بودند که از بازگشت به خویشتن حرف میزدند. گروه دوم امثال هانری کربن، احسان نراقی و سیدحسین نصر بودند که واژگان آل احمد و شریعتی را یدند. بدبختانه بعد از انقلاب واژگان امسال هانری کربن و نراقی بود که حاکم شد.»
وی سپس در تبیین و اثبات، مدعای خود به مقایسهی جریان شریعتی و کربن می پردازد. اباذری معتقد است که از نظر شریعتی شیعه به قوم خاصی اطلاق نمیشود بلکه شیعه یعنی گروهی که به دنبال آزادی و عدالت هستند. بنابراین شریعتی از آزادیخواهی و عدالتخواهی استقبال میکرد. بزعم اباذری، پرولتاریا در کلام مارکس همان شیعه در کلام شریعتی است و او میخواست این آزادی به همه تعمیم پیدا کند نه فقط خود شیعه. اباذری در تشریح دیدگاه کربن نیز می گوید : هانری کربن اعتقاد داشت که یک مکتب خاص شیعی وجود دارد و امامان نیز آن را به گروه خاصی از مردم منتقل میکنند. بنای کربن بر این بود که برای شاه یک وضعیتی را مهیا کند؛ از آن دست که در زمان ساسانیان وجود داشت. یعنی شاه هم رهبر مملکت و هم رهبر دین باشد.» اباذری معتقد است که در تفکر کربن، یک جور فره ایزدی به شاه منسوب میشود؛ یعنی همان چیزی که شریعتی در مقابل آن ایستاد. بزعم وی هم اکنون هم افرادی مانند سیدجواد طباطبایی و نحلۀ فکری او ادامه دهنده همین راه هستند؛ کسانی که اباذری آنها را فاشیزمهای جدید ایرانی» می خواند و معتقد است که تلاشهای آنها برای حاکمیت ت های نئولیبرالیستی به تفکرات جدایی طلبانه و فرقه گرایانه دامن می زند.
اباذری در ارتباط با تبعات ناشی از این نوع تفکر نئولیبرالیستی و شووینیستی ، از کشور سوریه به عنوان یک مصداق عینی نام می برد که وضعیت امروز آن ناشی از دنبال نمودن چنین تفکر ی است؛ کشوری که مردمش به این نتیجه رسیده بودند با جدایی طلبی و پیوستن به ت جهانی و بازار آزاد وضعیتشان بهبود خواهد یافت. به عبارتی با رشد نئولیبرالیسم اقوام به شکل عینی میل به جدا شدن دارند. دولت سوریه نیز برنامه نئولیبرالی را پیاده کرد و یک نوع جنگ داخلی رخ داد. مسئله فقط یک چیز ذهنی نیست. زمانی که ت های نئولیبرالیسم رخ می دهد، افراد فکر می کنند که باید به بازار جهانی بپیوندند. نئولیبرالیستها اعتقاد دارند که دولت- ملت چیز بیهودهای است و واحد یا دین است یا زبان است. پدیدهای که طبل جدایی را در بسیاری از جاها به صدا درآورده است.
اباذری از محمد قوچانی به عنوان یکی از افراد مهم این نحله که به عنوان یک رومه نگار ی و سوژه نئو لیبرال، پروژه بازار آزاد و ایرانشهری را همزمان پیش برده است، نام می برد و اعتراف می کند که در فضای آکادمیک تا به حال فقط راجع به اقتصاد نئولیبرال صحبت شده است، ولی به سوژه نئولیبرال که شامل سلبریتیها و تمداران امروز میشود، توجهی نشده است. بزعم اباذری اساسا"اگر سوژه فعال ی مانند قوچانی نبود دکتر طباطبایی جایی برای ارائه نظریاتش نداشت؛ چرا که قبلا" طباطبایی در حزب پان ایرانیست هم همین حرفها را میزد ولی به آن توجهی نمیشد. وی همچنین می گوید: چند سالی است در جامعه هم از سلطنت حرف زده میشود. از نظر عوام سلطنت بیاید یکی دو تا مسئله را حل خواهد کرد. یکی رابطه با غرب است که آمریکا فشارش را خواهد برداشت و طبقه متوسط به آرزوی چند ساله اش خواهد رسید. دیگری برای طبقات پایین هم رونق ایجاد میشود. همین الان نئولیبرالهای ایران امیدوارند که آمریکا بیاید و سرمایهگذاری بکند و کار ایجاد کند. این تئوری است که محمد قوچانی (به عنوان یک سوژه نئولیبرال) چند سال است روی آن کار کرده است و الان دارد زحماتش به بار مینشیند.»
این گروه فکری، منتقد جدی نظریات و آراء دکترشریعتی هستند؛ به طور مثال محمد قوچانی مقاله بلندی با عنوان روشنفکر مسلح» در نقد مدل ی دکتر شریعتی» نگاشته و مدعی شده است که از متن دکتر شریعتی لیبرالیسم ی»، که برای ما مفید است، به دست نمیآید.
در واقع، این دیدگاه، دغدغه اصلی روشنفکرانی مانند شریعتی را نابرابری» میداند و معتقد است که ایندسته از روشنفکران مهمترین مانع پیشرفت و اقتصاد آزاد هستند. از این جهت میگویند شریعتی بنیادگرا» است.»
حسن محدثی؛ جامعه شناس، در بیان علت مقابله افرادی مانند قوچانی با تفکرات شریعتی چنین تحلیلی ارائه می دهد : بلوک فکری حول شخصیتهایی مانند سیدجواد طباطبایی یا غنینژاد در حال شکلگیری است که نگاهی ایرانپرستانه و ملیگرایانه و نیز نگاه بازار آزادگرایانه» دارند. این بلوک روشنفکری میخواهد کسب هژمونی کند. در کسب این هژمونی، غیری برای خودش میسازد. از روشنفکران دینی به خصوص شریعتی غیری میسازد که خیلی هم واقعی نیست. بهعبارتی، نه از متن شریعتی نه از پیروانش این غیر در نمیآید. تمام این غیر، کسانی هستند که در این سیستم هزینه دادهاند. تبعید شدهاند و فضاهای عمومی ندارند. ولی این بلوک سوم بازار آزادی که آقای قوچانی سخنگوی آن است در مهرنامه، غیری از شریعتی میسازد با اتهاماتی مانند داعشی، بنیادگرا، غربستیز متون امکان خوانش دارند ولی آن بلوکی که دنبال هژمونی و غیرسازی است، شروع میکند به اتهام زدن به شریعتی. به نظر من آقای قوچانی دست کم میتوانست بگوید آثار شریعتی پیامدهای ناخواسته» دارد. این خیلی متفاوت و صادقانهتر است. به نظر من آقای قوچانی سخنگوی این بلوک سوّم شده است.»
اباذری همچنین در بحث خود به تلاش غرب به ایجاد تفرقه و جنگ میان شیعه و سنی اشاره میکند و از اینجهت نیز رجوع به تفکرات شریعتی را امری ضروری و راهگشا قلمداد می کند؛ چرا که در تفکر شریعتی همان قدر که به محرومان شیعه اهمیت داده می شود، محرومان دیگر اقوام نیزحائز اهمیت اند و کمک به آنها نیز از وظایف یک شیعه دانسته شده است.
حسن محدثی این بنیان و موضع فکری را چنین بیان کرده است: شریعتی میگوید در تفکر شیعی، در نهضت شیعی، ویژگیهایی وجود دارد که انسانهای شیعی را در هر جای جهان با هم پیوند میزند. اگر مثل یک حبلالمتین به این تفکر متکی باشیم، میتوانیم همدیگر را پیدا کنیم. چنانکه معتقد است کسانی که پادلوگوسمحور» هستند یا به عبارتی اهل عمل» هستند، یک خانواده هستند. از قول قرآن میگوید ای نوح ما دو خانواده بیشتر نداریم، کسانی که اهل عمل صالح هستند و کسانی که عمل سیئه انجام میدهند: در تمام بشریت، در طول زمان و عرض زمین، فقط و فقط دو تا خانواده است و دو تا ذریه و نژاد و تبار، عمل صالح و عمل فاسد! هر انسانی که یک عمل صالح» است، اهل بیت تو است ای نوح!»
بنابراین در یک جمع بندی کلی میتوان گفت در بحث اباذری ، خطر فاشیزم های ایرانی جدید و نیز حاکمیت ت های نئولیبرالیستی در جامعه به عنوان دلالتهای محوری ضرورت بازخوانی آثار شریعتی و برساخت گفتمان نوشریعتی عنوان شده است.
ضمن اینکه به نظر می رسد بازخوانی آثار شریعتی، نیازی است که امروزه در خارج از مرزهای ایران به ویژه در کشورهایی مانند ترکیه، مای و اندونزی که از مدلهای اسلام نواندیشانه، متجدد و اسلام آسیاییاند، و نیز در برخی از کشورهای عربی که دارای سنت چپ عربی مسلماناند مورد توجه قرار گرفته است؛ مثلا" در ترکیه و استانبول کتابهای شریعتی در کنار آثار کسانی مانند جلال آل احمد و دکتر نصر مورد اقبال است. احسان شریعتی در این مورد می گوید: جریان ترجمه از زمان دیکتاتوری نظامی بهصورت یک نهضت فکری بهراه افتاد. مترجمان گوناگون در جاها و زمانهای مختلف در ترکیه آغاز به ترجمه آثار دکتر شریعتی کرده بودند که طی زمان تبدیل به جنبشی شد؛ و بعدها امثال انتشارات فجر» آنها را در یک مجموعه آثار جمعآوری و منتشر کردهاند. در استانبول به هر کتابفروشی بروید یک قفسه آثار دکتر وجود دارد. ناشران ترک مدعیاند که 100 درصد آثار شریعتی در این کشور ترجمه شده است. یعنی در ترکیه دکتر شریعتی مطرح است. از شریعتی بهعنوان یک متفکر، برداشتهای مختلفی در ترکیه شده و در انحصار یک روایت خاص نیست، مانند خود ایران که برداشتهای مختلفی از شریعتی میشود، در ترکیه هم همینطور است. علت استقبال مردم ترکیه از شریعتی اینست که او از خویشتنی صحبت میکند که نه خویشتن ناسیونالیسمی بود، نه مذهبی بود، بلکه خویشتنی فراناسیونالیستی و فرامذهبی بود که بازگشت به قرآن و سیره حضرت رسولالله بود. مردم ترکیه که یک ریشه دینی دارند و کشوری است که از سنتها و آداب ورسوم تشکیلشده به شریعتی رجوع کردند. افزون بر اینکه پرسشهایی که مردم ترکیه داشتهاند، مبنی بر پرسشهای جامعهشناسانه، تاریخی، مذهبی را در شریعتی جستجو نموده و پاسخ گرفته اند.»
در این میان خصوصیات چندبعدی و بینارشتهای بودن رویکرد دکتر شریعتی اساتید علوم انسانی و اجتماعی ترکیه را به خود جذب می کرده چراکه هم بهروز و هم اعتقادی بوده است؛ جمیل مریچ اولین شریعتیشناس ترکیه از جملۀ این افراد است که علاقه زیادی به دکتر داشته است و قبل از مرگ نیز به شاگردانش گفته که همیشه آرزو داشته است که شخصیتی مانند دکتر شریعتی داشته باشد.
سوسن شریعتی در این ارتباط می گوید: رابطه جامعه ترك با شريعتي طوماري بوده است، يعني در آغاز منبعي براي منِ هويتگراي بنيادگرايِ رنجديده از مدرنيته خشنِ لاييك و خسته از تقليدِ غربيِ ترك بوده است كه ميخواهد خودش سر برآورد، نه فقط متفكر احياي اسلامي بلكه متفكر نقاد سنت نيز، منتقد تقليد از غرب و منتقد خوانش بنيادگرايانه از دين نيز. امروز آثار شريعتي در بالكان از پرفروشهاست.از ناشر تركي آثار شريعتي پرسيدم: شريعتي در ايران مورد نقد است به واسطه نوعي شيعيگري. شما با شيعيگري شريعتي چگونه كنار ميآييد؟ توضيحش قابل توجه بود: نگاه شريعتي به تشيع تاريخي است و نه فرقهاي، تشيع را نهضت ميخواهد و نه نهاد؛ چنانچه نقدش به تسنن اموي نيز همين است. تسنن محمدي و تشيع علوي را از يك جنس ميداند و طبيعتا جامعه سني مذهب ترك را برنميآشوباند.
در كشورهاي عربي نیز طي ده سال اخير هفتاد درصد آثار شريعتي به زبان عربي ترجمه شده است. آقاي بزي، رييس انتشارات دارالامير ميگفت بازگشت به خويش شريعتي در مصر دهه هشتاد به صد هزار تيراژ هم رسيده است.
حداقل صد پاياننامه در كشورهاي عربي به خصوص مصر درباره شريعتي نوشته شده است. امروز مخاطب شريعتي در برخي از كشورهاي عربي، با شريعتي منتقد سنت آشنا است. در كنفرانس جامعهشناسي خاورميانه، جامعهشناس لبناني ميگفت: اگر آثار شريعتي نبود، ما سيد قطبي ميشديم.» به نظر ميآيد كه موقعيت شريعتي هر بار با توجه به بستر فرهنگي و سياسي و اجتماعي اين كشورها (كه هم سني است و هم شيعي) تغيير ميكند و بسط مييابد. خود اين نكته قابل توجه است».
در این میان علاوه بر فضای نشر، مطبوعات و حوزه های آکادمیک، گاها" مستندهایی در مورد شریعتی نیز ساخته شده است در این ارتباط می توان به مستندی با عنوان شریعتی، معلم انقلاب» اشاره کرد که به تازگی در شبکه عربی الجزیره» -متعلق به کشور قطر- نمایش داده شده است. این مستند که شامل گفتوگو با احسان شریعتی؛ فرزند دکترشریعتی و چهرههای فرهنگی ایرانی و عرب مانند: هادی خانیکی، عباس منوچهری، خسرو منصوریان، خنجر حمیة، محمود قانصو العاملی و… است، به حوادث مهم زندگی دکتر شریعتی و روند شکل گیری شخصیت فکری، اجتماعی و ابعاد مختلف اندیشهی او پرداخته است. ساخت و تولید چنین اثری در کشوری مانند قطر با توجه به شاخصه هایی مانند رفاه اقتصادی و اجتماعی و سیطره سرمایه داری و بازار آزاد در آن، جای تأمل دارد و به خوبی بیانگر اهمیت میراث فکری شریعتی به عنوان یک متفکر مسلمان و آگاه و الگوی اجتماعی دینی، برای برآورده نمودن نیاز امروز جوامع مسلمان به آگاهی است. آگاهیی که ورای مرزهای جغرافیایی و قومیتی و ملی انتشار یافته است .
بنابراین امروز باید به جرأت از شریعتی بگوییم ! اندیشۀ شریعتی هنوز زنده و پویاست؛ بهترین دليل اين زنده بودن همين طرح بحثهاست؛ اینکه به هر بهانه ای اهل اندیشه و قلم، مطبوعات و رسانهها به بازخواني انديشهها و آثارش ميپردازند و بهانهاي ميجويند براي بازگشودن چندين و چند باره پرونده او . به عبارتی :انديشه شريعتي پر از گريزگاه است و در نتيجه به بنبست نميرسد. فراتر از اينها شريعتي ضروري بوده است، چون نقش آينه را بازي كرده و ما هر بار با نگريستن به او، به ياد خود ديني، خود تاريخي و يك خود در جستوجوي خويشتن ميافتيم».
منتشرشده در رومه همدلی 29 خرداد 1398
در آستانه پیروزی انقلاب اسلامی مردم ایران، معلمی اندیشمند، متفکری بزرگ، مؤمنی صادق، شجاع و مخلص رخت از جهان بر بست که سهم بسزایی در آگاهی بخشی انقلابی به نسل جوان و گسترش آن در میان اقشار روشنفکر و دانشگاهی جامعه ایران داشت؛ آری این مصلح بزرگ کسی نبود جز دکتر علی شریعتی مزینانی!
تجربه دکتر شریعتی بخشی از تاریخ و فرهنگ معاصر ایران است. در آستانه انقلاب، گفتمان غالب، گفتمان شریعتی بود. نمای خارجی اسلام در دید طبقات تحصیلکرده و روشنفکر در آن روز یک نمای ضدروشنبینی بود اما هنر و قدرت کلام شریعتی توانست نسل جوان را یکجا و دربست به طرف اسلام و ایمان مذهبی بکشاند؛ اسلامی که انسان را به پرواز به سوی بینهایت، به سوی کشف وگشودن اندیشههای ناگشوده فکری و مقدس و انسانی و شریف سوق میدهد.» خوانش نو و بدیع او از تاریخ، دین و جامعه و گشودن افقهای تازه در برابر دیدگان مخاطبان از ویژگیهای بارز شریعتی بود و از همین رو طبقه متوسط شهری، روشنفکران و دانشجویان به شدت متأثر از کلام، گفتمان و بینش شریعتی بودند؛ چون تصویری که شریعتی ارائه می کرد جذاب بود و همین انگیزه حرکت جوانان برای عینیت بخشدن به این افق ترسیم شده بود.
هجرت زود هنگام شریعتی، خلاء بزرگی در فضای فکری جامعه ایجاد نمود اما فکر، اندیشه و الگویی که در طی سالها از او در اذهان ساخته شده بود هیچگاه به دست فراموشی سپرده نشد اگر چه تلاشهای بسیاری برای تخریب و دفن آثار او، از سوی جریانات فکری و ی مختلف صورت گرفت.
آراء و افكار را نمیتوان به عنوان حادثه و اتفاقی كه در یك زمانی رخ داده و مربوط به گذشته است، در نظر گرفت. اندیشهها و افكار اساسی، اموری فرازمانی هستند. به ویژه اینکه جنس آگاهی و معانی که تفکر و اندیشۀ شریعتی به افراد می دهد از جنس اطلاعاتی نیست که متوقف شود، از اینرو مواجهه با او یک مواجهه وجودی و پایدار است».
مروری بر وقایع پس از انقلاب به وضوح نشان می دهد، سایۀ اندیشه و تفکر شریعتی پس از درگذشت او نیز به شکل سیالی در فضای فکری جامعه وجود داشته و تأثیر آن همیشه به قوت زمان حیاتش در میان طیفهای مختلف جامعه باقی بوده است و از اینجهت است که آثار شریعتی تا به امروز نیز- هم از سوی مخالفین و هم از سوی موافقین- به بهانه های مختلف مورد بررسی و بازخوانی قرار می گیرد. این خوانش مکرر آثار شریعتی و واکاوی در اندیشه و تفکر او در مقاطع مختلف اجتماعی- ی جامعه ایران، گواه از زنده بودن و پویایی تفکر و اندیشۀ شریعتی است؛ تفکری که از آن به عنوان یک الگوی اجتماعی در متن پروژه اصلاح دینی» ، یاد میکنند.
صاحبنظران بر این باورند پروژهی اجتماعی رفرم دینی از سوی شریعتی، که در قبل از انقلاب، موجبِ اختلافش با بسیاری، از جمله، با ت سنتی بود. بعد از گذشت چند دهه از انقلاب نیز دال محوری روشنفکران منتقد اسلام ی در مخالفت با وی شد. آنها به این دلیل که سناریوی انقلابی که در ذهن پرورانده بودند را با آنچه که در عمل تحقق یافته بود، منطبق نمی یافتند، برای آسیب شناسی آن به سراغ مفاهیم رفتند مفاهیمی مانند: ایدئولوژی، اتوپیا، آرمان، ارزش، عدالت .اینها را سپردند به متولیانش و فکر کردند که تنها با علم کردن مفاهیمی دیگر است که می توانیم در تحول این عصر مشارکت کنیم. نتیجه چه شد؟ همان " شرک ارزشی" ماکس وبر: عدالت در برابر آزادی. ارزش در برابر دانش. اعتقاد در برابر علم. واقعیت در برابر اتوپیا. این همان سرنوشت رقت بار و تراژیک مفاهیم در جامعه ت زده ی ماست.»
به عبارتی پروژه اصلاحی شریعتی هم از سوی سنتی ها و هم روشنفکرها مورد نقد جدی بوده است؛ در واقع شریعتی همواره در معرض دو اتهام بوده است؛ یکی رواج بی دینی و دیگری تقویت دینداری ایدئولوژیک.
او به عنوان یک متفکر و مصلح اجتماعی راه سومی را به جامعه نشان داد که نه سنت و نه تجدد آن را برنمی تافت. راه حلی که شریعتی چهار دهه قبل از این، پیش پای جامعه مذهبی ایران گذاشت -برخلاف ادعای مخالفینش - به هیچ وجه التقاطی نبود بلکه میراثی بود که از پدرش - استاد محمدتقی شریعتی - و سایر اصلاح گران دینی هم عصرش مانند آیهالله طالقانی به او رسیده بود.
شریعتی در این مسیر تلاش نمود فرهنگ خود را بشناسد و از آن مدل جامعه و ت مطلوب خود را پی ریزی کند. هنر شریعتی این بود که روایتهای مختلف فکری و ی جامعه ایران را بهم گره زد و روایتی جامع و با اعتبار بالا پدید آورد از اینروست که در روایت شریعتی با قالب و چارچوب مواجه نیستیم بلکه افقهای باز و گسترده پیش روی ماست.
در رویکرد تلفیقی شریعتی، انعطاف دال محوری بوده است و گشودگی خاصی نسبت به امور تازه و زمینه های نو -ورای سیاه یا سفید دیدن جهان-وجود داشته است. در دوره ای که فرقه گرایی و انشعاب و گروه گروه شدن باب بود، شریعتی در عین حالی که به دنبال تغییر و اصلاح وضعیت موجود بود، به نحوی خیره کننده بر مرام وحدت بخش میان افراد جامعه باقی ماند. از اینروست که امروزه شاهدیم با رشد و قدرتگیری جریانهای سلفی و افراطگرایانه درجهان، بسیاری از جوامع اسلامی مثل تركیه و مای و اندونزی بر ضرورت احیاء و تقویت جریان نواندیشی دینی تأكید میكنند و از این منظر به شریعتی به عنوان یكی از نمونههای برجسته این جریان اقبال نشان میدهند.
انعطاف شریعتی و دغدغه شخصیاش جهت حفظ وحدت، در حوادث مختلف مربوط به دوران بهبوهه انقلاب نیز به وضوح قابل مشاهده است؛ به عنوان مثال میتوان به قضیه درخواست شهید مطهری برای بررسی و اصلاح آثار دکتر و پذیرش آزادمنشانه از سوی او، اشاره نمود که بهترین گواه بر این مدعاست.
درجامعه، تصاویر متفاوتی از شریعتی وجود دارد. این تصاویر معمولا یکبُعدی هستند. به همین دلیل معلوم نیست درباره چه چیزی حرف میزنند. شریعتی را برخی یک ایدئولوگ، اتوپیک و آرمانی توصیف میکنند که طرح یک جامعه ی ایده آل را می ریزد و رویکردش صرفا" انتقادی است، نه اصلاحی. سلبی است، نه ایجابی. تنها به کاستی ها می پردازد، نه قوتها و بنابراین بزعم آنها برای دوران تغییر و انقلاب است و نه ثبات و نظم اجتماعی. برخی نیز به کویریات دکتر استناد می کنند و او را آدمی احساساتی و شاعر مسلک توصیف می کنند. برخی او را روشنفکر و برخی نیز آدمی سنتی می دانند و . اما شریعتی خود می گوید: من در اجتماعیات ، حرفها و سخنانی گفته ام که سویه های اجتماعی داشته و با مناسبات قدرت سرو کار دارد به کار مردم آمده است و در اسلامیات حرفها و سخنانی گفته ام که به کار خودم و به کار مردم آمده است و در کویریات آن دسته از نوشته هایی است که به کار خودم آمده است و با آن زندگی میکنم.
وجود تعابیر مختلف و گاه متضاد در مورد شریعتی از سوی طیفی متکثر از دوستداران او که هر کدام با زاویه دید خاص خود به شریعتی مینگرند موجب شگفتی است؛ چرا که شریعتی قالب و فورمی برای اندیشه تعریف نمی کند بلکه همیشه از افقهای باز پیش رو سخن می گوید و از اینرو هر فردی به فراخور زمینه ذهنی و اندیشگی خود دریافت منحصر بفردی از شریعتی دارد. نکته جالب توجه اینست که این وجوه متکثر و گاه متضاد، در یک فرد، یک شخص، یک انسان، وحدت یافته بود. و به تعبیر خود شریعتی، آنچه که به این تکثرها، وحدت می بخشد، همان جهت است. جهتی که به تعبیر شریعتی، در اندیشه ی او همواره ثابت مانده بود. جهتی که وجودش همه چیز را معنا دار می کند و غیبتش همه چیز را بی معنا، متناقض، غیرقابل فهم!»
این جهت همان مسیر منتهی به حقیقت است و از اینروست که امروزعلیرغم اینکه چهل و دو سال از شهادت شریعتی می گذرد؛ هنوز حقیقت و افق باز اندیشه او رو به روی ما گشوده است. حقایق همیشه ایجاد وحدت می کنند و حقیقتی که شریعتی از او سخن می گوید و دور نمای آن را نشان می دهد برای نسل امروز نیز دست یافتنی است. به شرط اینکه نسل امروز گامی به سمت این افق حقیقت بردارد.
شریعتی بر این باور بوده است که برای جذب جوانان به حقیقت مذهب و دین می بایست سطح آموزش و تعالیم دینی را هم سطح با دانش آنها بالا برد چنانکه در جایی نوشته است: نسلی که با مدرن ترین اندیشه های امروز کم و بیش آشنا است و مکتبهای فلسفی از هر طرف به مغزش هجوم می آورد و در سطح علم امروز جهان قرار گرفته و نسلی است که در رشته های گوناگون علمی و ادبی و فکری در سطح بسیار بالایی تحصیل می کند، نمی تواند در حد یک مذهب ارثی تقلیدیِ تعبدیِ راکد پائین بیاید. دلایل ارثی ای که معمولاً یک مادربزرگ يا دایه یا پدربزرگ به کودک ارائه می دهند، و او را تا کلاس پنجم و ششم ابتدایی می توانند ساکت نگهدارند، قادر نخواهد بود دانشجویی را که در رشته های مختلف علمی درس می خواند قانع کند، زیرا تعليم مذهبي او نيز بايد در همان سطح علمي امروز باشد.
بديهي است وقتي رشد علمی دانشجویی بالا برود و تفکر مذهبی او در همان سطح نازل تعلیمات دینی کلاس پنجم و ششم ابتدایی باقی بماند، این اختلاف سطح موجب ایجاد تناقض در ذهن او خواهد شد و ناگزیر می گردد آن را که در سطح پائین تری قرار دارد قربانی کند. اینکه به نظر می رسد مبانی اعتقادی و ایمان مذهبی نسل جدید سست تر شده، نه به خاطر این است که اصولاً روح این نسل روح لامذهبی و بیگانه با مذهب است، بلکه به عکس، امروز بیش از هر وقت دیگر نیاز به معنویت در نسل جوان، حتی در کشور ما، احساس می شود و متأسفانه به این نیاز جواب کافی داده نمی شود و در نتیجه خلاء ناشی از آن موجب آوارگی و پریشانی و رنج بیشتر این نسل گردیده و یا با چیزهایی پر می شود که به فساد و تباهی منجر می گردد و جز این دو سرنوشت، سرنوشت دیگری ندارد، و همین نیاز است که مسئولیت کسانی را که می اندیشند، و کسانی را که نسل خویش را می شناسند، تا این حد سنگین می کند.»
مهم ترین ارزش فکری شریعتی رها شدن از استعمارفکری، دنباله روی و تقلید است که امروز بیش از زمان حیات او مورد نیاز جامعه و نسل امروز ماست؛ چرا که در میان نوجوانان و جوانان ما به شدت شیفتگی به سمت مظاهر پیشرفت و زندگی غربی وجود دارد. برای تأیید صحت این ادعا کافیست کمی به اطراف خود و نسل جدیدی که در کنارمان اعم از خانه، کوچه و خیابان، دانشگاه و شبکه های اجتماعی می بینیم، دقت کنیم. در اولین نگاه به لحاظ ظاهر، نوع لباس و پوشش و وهله بعد در آداب معاشرت و ادبیاتی که در ارتباط و تعامل با هم و نیز افراد دیگر جامعه دارند، همگی بوضوح آثار دور شدن از فرهنگ بومی و ایرانی و نیز دینی به چشم می خورد.
برخی از تحلیلگران، تنگناهای اجتماعی و ی در داخل جامعه ایران را به نوعی مقوم این جریان غربزدگی و واکنش اعتراضی به حاکمیت قلمداد میکنند. در این میانه این کشاش و نبرد جای رویکردهای آلترناتیو خالی است و این میدان را برای غربزدگی تازه ای باز گذاشته است.» اما چه باید کرد؟ نه میتوان منکر جذابیتهای غرب بود و نه می توان نسبت به خود باختگی نسل جوان در مقابل مظاهر فرهنگ غربی بی تفاوت ماند.
رجوع به سنت فکری شریعتی، راهی را پیش پای ما می گذارد که شاید برای خروج از این وضعیت کمک کننده باشد. تحلیل گران آثار شریعتی بر این باورند که شریعتی می دانست شور و ایمان آرمانی که در دل جامعه مبعوث می خواهد یکباره برانگیخته نخواهد شد از اینرو راه حل آن را در تشکیل گروههای کوچک و همبسته ای می دانست که برای هم اندیشی و فعالیتهای فکری و اجتماعی در امور عام المنفعه و خیر گرد هم جمع شوند؛ چنانکه در آثار وی می بینیم که بارها با استناد به آیه و لْتَکُنْ مِنْکُمْ أُمَّةٌ يَدْعُونَ إِلَي الْخَيْرِ .آل عمران/ .104 به این اصل محوری اجتماعی اشاره نموده است. در واقع شریعتی این سنت تاریخی را می دانست که تمامی حرکتهای اجتماعی بزرگ از فعالیت همین گروههای کوچک آغاز شده است و از همین رو بر تمرکز و سرمایه گذاری روی چنین گروههای مردمی تأکید داشت.
در شرایط کنونی به مدد تکنولوژی و امکانات ارتباطی مدرن، تشکیل چنین گروههایی سهل الوصول تر از زمانۀ شریعتی بنظر میآید اما معضل بزرگی تا کنون مانع بوده است که آنهم محروم بودن جامعه از روشنفکران مردمی، مانند شریعتی و آل احمد است. در غیبت طولانی چهل ساله این تیپ از روشنفکران در جامعه ایران، متأسفانه مردم و به ویژه جوانان گروههای مرجع دیگری غیر از اقشار فرهیخته، اهالی فرهنگ و اندیشه را برای حل مسائل و معضلات اجتماعی خود برگزیدهاند؛ چنانکه مشاهده میکنیم که سالهای اخیر در اکثر موارد بروز چالشها و تلاطمهای اجتماعی و ی، عامه مردم و به ویژه جوانان دنباله رو سلبریتی ها بوده اند. درتحلیل این موضوع البته از نقش جذابیتهای ذاتی مقوله هنر به ویژه برای جوانان نمی توان چشم پوشی نمود؛ چنانکه میدانیم دکتر شریعتی نیز از تئاتر به عنوان ابزارهنری برای انتقال پیام مذهب به دانشجویان و مخاطبان جوان خود استفاده می کرده است اما از سوی دیگر توجه به این مسئله اهمیت زیادی دارد که بدانیم نخبگان و فرهیختگان جامعه هم در یک فضای محدود و غالبا" در حوزه های تخصصی خود - منقطع از فضای اجتماعی و عموم مردم- مشغول به فعالیت هستند و طبعا" مردم و جامعه هم راه خود را می روند. در چنین بستری، قطعا" نمیتوان خیلی انتظار داشت که نوجوان و جوان چنین جامعه ای از میراث فکری و فرهنگی خود و مشاهیر و اسطوره های ملی و مذهبی خود مطلع شود، چه رسد به اینکه از آنها شناخت داشته و الگو بگیرد.
بنابراین امروز ما اگر به دنبال تقویت هویت ملی و مذهبی خود باشیم و بخواهیم که نسل امروز را از شیفتگی نسبت به غرب باز داریم و به سمت فرهنگ بومی و ملیاش سوق دهیم؛ می بایست به فکر ایجاد حلقه های واسط و تسهیلگر در ارتباط دادن نخبگان جامعه به عامه مردم بویژه قشر نوجوان و جوان باشیم.
در این میان با توجه به نیاز جامعه بنظر می رسد علاوه بر شناساندن گفتمان گشوده و منعطف شریعتی برای نسل جوان، می بایست مدل و شکل کار روشنفکری شریعتی- به عنوان یک الگوی موفق در ایجاد آگاهی و شور اجتماعی و دینی- نیز در فضای فکری و میان نهادهای آکادمیک ترویج داده شود. نهادهایی که صاحبنظران معتقدند اکنون فاقد چنین تیپ از روشنفکرانی هستند؛ چرا که غالبا"به سمت كارهای انتزاعی و فلسفی صرف سوق پیدا كرده و به همین خاطر ارتباطشان با جامعه و مسائل مبتلا به آن از دست رفته است. در حالی که می دانیم شریعتی معنای روشنفكری را در مسئولیتی میدید كه در قبال جامعه و مشكلات آن دارد و به همین خاطر وارد عرصه میشد و با جامعه ارتباط برقرار میكرد و به آگاهیبخشی میپرداخت.
منتشر شده در رومه همدلی 29 خرداد 98
طبق نظریات جامعه شناختی دین در مناسک» انواع و اقسام عواطف و احساسات، از شادمانه تا اندوهبار وجود دارند. اين عواطف هم معطوف به فرد و هم معطوف به اجتماع هستند. به همين سبب مناسك بواسطه نوع عواطفي كه در درونشان دارند زمينه ايجاد تجربه شادمانه يا اندوهگين و رنج آلود را برای فرد فراهم مي كنند . لذا پاره اي از مناسك مؤمنان را به تجربه شادمانه جهان مي رسانند و پاره اي ديگر به تجربه رنج آلود و اندوهگين جهان. اولويت و تقدم اينها بستگي به اولويت و تقدم اين عواطف در حيات اجتماعي و روحيه جمعي و فردي افراد دارد.
نگاهی کلی به حوادث قرون اخیر نشان می دهد که ایران به لحاظ ی معمولا" محروم از شرایط مساعد برای برخورداری از یک جامعۀ شاد بوده است چرا که تجربۀ بحرانها و مناقشات منطقه ای مختلفی را پشت سر گذاشته که نزدیک ترین آن جنگ تحمیلی هشت ساله با عراق بوده است؛ جنگی که مصائب و مشکلات فراوانی برای عموم مردم ایران به دنبال داشت چنانکه خاطرات تلخ و غمبارش همچنان در اذهانشان باقیست. از سوی دیگر، جامعه ایرانی به لحاظ مذهبی همواره موازنۀ نابرابری میان مناسک عزاداری و شادی را تجربه نموده است. ((ما در جامعه ای زندگی می کنیم که در تقویم آن ۹۲ روز، مناسبت سوگواری و ۲۵ روز مناسبت شادی وجود دارد))؛ بنابراین در تقویم ما نسبت غم به شادی غالب است. در واقع در جامعۀ شیعی ایران، مناسک عزاداری همواره وجه غالب را داشته است که در تبیین فلسفۀ آن- علاوه بر موضوع تمایل ذاتی انسان به جستجوی امر قدسی و متعالی در غمها و مصائب- مسئله کارکرد عزاداری در ظلم ستیزی و اعتراض به حکومت غاصب و جائر مطرح می شود. البته در این ارتباط صاحبنظران اجتماعی این اشکال را مطرح میکنند که درحال حاضر چون یک حکومت شیعی زمام امور شیعیان را در دست دارد؛ کارکرد مذکور موضوعیت چندانی ندارد و قاعدتا" مورد انتظار این است که وجه شادمانه مناسک دینی نیز فرصت بروز و ظهور یابد. این در حالیست که برخی اساسا" بر این باورند که انسان، در مصائب است که به دنبال ملجاء، پناه و یک امر متعالی و قدسی است و در این فضای غم و اندوه است که نیاز به هم نوع و همبستگی با دیگران دارد و بر عکس در فضای شادمانه از چارچوب و محدودیتهای دین و مومات امور قدسی گریزان است.
تحلیلگران اجتماعی همچنین این نظریه را مطرح نموده اند که نوعی تفکر دینی -محافظت گرایانه - غالب در ایران پس از انقلاب اسلامی بر بروز رفتارشادمانه جمعی تأثیر منفی داشته است و نسبت به آسیبهای چنین شرایط اجتماعی هشدار می دهند چرا که بر این باور هستند که در فقدان شادی اجتماعی دو اتفاق می افتد؛ اول اینکه دگردیسی شادی رخ می دهد به این معنا که شادی در اشکال شناخته شده و متداول عیان نمی شود بلکه در مجالس دیگر مثل مراسم عزاداری و ترحیم و اینها نمود پیدا می کند، دوم هم اینکه شادی در چنین جامعه ای مخاطره انگیز می شود؛ یعنی درچنین جامعه ای وقتی شادی خودجوش پیش بیاید، مردم همه خطوط قرمز را زیرپا می گذارند و بعضا" هم اتفاقات خطرناکی رخ می دهد.))
از طرفی شواهد میدانی هم نشان میدهد که درسالهای اخیر به تبع مسائل و مشکلات ناشی ازساختارهای ناکارآمد ی، اجتماعی و اقتصادی و بروز نابرابریها و بی عدالتیها، ناامیدی و نیتیهای اجتماعی به حدی رسیده است که شادی» به عنوان یک مطالبه یا مسأله اجتماعی جدی مطرح شده است؛ مطالبه ای که هم بواسطه وجود حاکمیت دینی و هم علقه های مذهبی اکثریت افراد جامعه سهم عمده اش متوجه دین» است. آنچه که به وضوح مشاهده می شود اینست که امروز جامعه ایرانی به برگزاری مناسک دینی با وجهی شادمانه و نشاط انگیز سوق پیدا کرده است؛ به عبارتی آن بخش از دینداران جامعه که در تفکر دینیاشان -به واسطه فاصله داشتن از نگاه صرفا" فقهی و توجه به وجه عرفانی دین- شادی و نشاط جزء ضروریات زندگی تلقی میشود در این جهت حرکت نمودهاند؛ بطوریکه امروزه شاهد بروز آثار چنین نگاه و نگرش ترمیمی به مناسک دینی هستیم و در بزرگداشت اعیاد مذهبی، در سطح نهادهای مختلف رسمی و غیررسمی، تلاشهای چشمگیر و قابل توجهی درجهت ایجاد فضایی شاد و بانشاط دینی صورت میگیرد. ضمن اینکه این دیدگاه هم مطرح است که برای پاسخ به چنین نیازی باید الگوهای جدید شادی را ساخت که ((البته یک ساخت فرمایشی و از بالا نیستند بلکه نیازمند به مشارکت مردم، نیاز خود آنها و استفاده از فرهنگ بومی و تاریخی خود آنها دارد)) تا بتوانند فرهنگ گذشته تاریخی شادمانی و جشنی که در این جامعه بوده است را با جهت گیری های فکری و اعتقادی خود هماهنگ کنند و بتوانند این فرهنگ شادی را به وجود آورند.
یکی از مناسبتهای شادی که در سنتهای مردم ایران ریشه دارد، عید فطر» است. مناسک شادمانه و آیینهای دینی مانندعید فطر، می تواند بستری مناسب و مستعد در برآورده نمودن مطالبه و نیاز اجتماعی به شادی باشد چرا که؛ عید فطر» یک جشن مناسکی و یک آیین دینی است که عناصر عمده فرهنگ ملی و بومی در آن یافت می شود و همین موضوع عامل اصلی و زمینهای مشارکت همدلانه و گسترده مردم در آن است. بنابراین می توان از جشن عید فطر» به مثابه الگویی از شادی مناسکی نام برد که درآن جهت گیری فکری و اعتقادی افراد با آداب و رسوم بومی اشان هماهنگ و ممزوج شده است .
در مناطق مختلف ایران متناسب با اقلیم و فرهنگ بومی مردم، شاهد آداب و رسوم خاصی در برگزاری مناسکی شادمانه مانند عید فطر هستیم مثلا": مراسم رؤیت هلال ماه و نگاه به آیینه، سبزه، قرآن، آب روان و چهره کودکان بعد از رؤیت آن، مراسم کیسۀ برکت، نظافت منازل، خريد لباس نو، تهيۀ آجیل، شيريني و ميوههاي تازه فصل و برنامه ريزي براي ديد و بازديد، مراسم حنابندان( کشیدن نقشهای مختلف و زیبا بر روی دستهای ن جوان و دختران)، طبخ آش و غذای روز عید.
مراسم جشن عید فطر عید فطر» به عنوان مناسکی دینی، بستر تجربه عواطفی شادمانه را برای مؤمنان مهیا میسازد ؛ شادی که ناشی از احساس رضایت آنها در موفق شدن به انجام فرائض و واجبات دینی اشان در زمان طولانی ماه رمضان است. در انجام تمامی مراحل مناسکی جشن عید فطر وجود روح همبستگی، همدلی و جمع گرایی موجب مضاعف شدن این نشاط و شادمانی فردی می شود .افراد طي همين تشريفات مناسكي مربوط به عید فطر با هم پيوند بیشتری پيدا مي كنند، به هم نزديك مي شوند وارتباط و صميميت شان با يکديگر بيشتر مي شود. افراد در این ایام از حيات فردگرايانه روزمره و مشکلات آن فارغ می شوند و با پیوستن به جمع اقوام، دوستان و آشنایان احساسات بهتر و شادتری را در بستر مناسک دینی تجربه می کنند .
این آداب و رسوم و انواع دیگری از مراسم دینی که در جغرافیای پهناور ایران گسترده شدهاند با تمامی رنگ ها، زرق و برق ها و زیبایی های خاصشان که نشان از قوم و دیار خود دارند، وقتی به جامعه یکدست ایرانی شناسانده شوند این امکان پدید میآید که به مرور زمان به عنوان الگوهای جدید مناسک شاد دینی در میان عموم مردم پذیرفته شوند؛ امری که پس از پیروزی انقلاب کاملا" مغفول مانده است و از آن که به مثابه یک پتانسیل ارزشمند فرهنگی و بومی است، جهت تقویت نشاط اجتماعی دینداران کمترین بهره برداری صورت نگرفته است و رسانه های رسمی در بازنمایی این عید بزرگ و مناسبت دینی مهم، فقط به روایتی مختصر و محدود از برپایی نماز صبح عید بسنده نموده اند که غالبا" هم وجه ی آن برجسته شده است.
از اینرو اکنون ضرورت و نیاز اجتماعی و شرایط ایجاب می کند که رسانه ها و نهادهای متولی و حاکمیتی، به وجود تنوع و تکثر دینداری در جامعه احترام گذاشته و در رویکرد صرفا" فقاهتی که تا کنون نسبت به دین، داشته اند، تجدید نظر اساسی نمایند. و در این راستا به جنبۀ بومی و فرهنگی مناسک دینی شادمانه که برای عموم مردم جذابیت فراوان دارد، توجه نموده و به معرفی و گسترش آن در سطح عموم جامعه بپردازند.
گاهی در زندگی ما شرایطی پیش می آید که مستأصل می شویم ، اما استیصال به طور مطلق بد نیست؛ در استیصال است که دوباره خور را مرور می کنیم، اینکه کجای عالم ایستادهایم، که هستیم و به کجا می رویم! پرسشهای بنیادین ذهن در لحظات اضطرار یک انسان رخ می دهند؛ لحظاتی که همه چیز خارج از قاعده، قانون و حساب و کتاب های ظاهری است؛ این لحظات خود واقعی مان را به ما می نمایاند و در این دریافت درونی است که حقیقتی که از زندگی کسب کرده ایم ظهور می یابد . ظهور و بروز عینی این حقیقت وجودی در عمل ماست! بنابراین آنچه از آگاهی و معرفت که کسب نموده ایم وقتی به عمل منجر نمی شود از آن ما نیست؛ یعنی حقیقت وجودی ما نیست؛ دروغ است، خیال است؛ حرف گزاف است .!
سال جدید را جامعه ایرانی با سیل و مصائب پس از آن، آغاز کرد. در این مصیبت هم مانند مصائب پیشینی، الحق که عامه مردم سنگ تمام گذاشتند؛ اما متأسفانه باید اذعان نمود، نخبگان جامعه، اقشار تحصیلکرده و دانشگاهی و نظریه پردازان اجتماعی، در این میدان تماشاچی بودند، اگر برخی از افراد را مستثنی کنیم، اکثریت حتی از نشان دادن واکنش به شرایط، امتناع ورزیدند که البته ادله خود را داشتند؛ از جمله اینکه باورشان به مطالبه از دولت و حاکمیت و راه حلی اساسی تر از بسیج شدن مردم است.
در این پیشآمد که گروه زیادی از مردم محروم در روزهای طولانی به رنج و تعب افتادند و اندک سرمایه اندوخته خود را بر آب رفته دیدند؛ واقعیتی تلخ نمایان شد و آن اینکه؛ اکثریت مصلحان، دلسوزان، اهالی فرهنگ، صاحبان فکر و اندیشه و به عبارت دیگر نخبگانی که همواره از دغدغه های مردمی و انسانی خود می گویند؛ می نویسند و تحلیل می کنند، خیلی کم تر و دیرتر از عامه مردم درگیر شدند.
دکتر محمد فاضلی؛ جامعه شناس، از معدود صاحبنظرانی دانشگاهی بود که به این وضعیت اعتراض نمود و یادداشتی با عنوان دانشگاهیان بایستند و فریاد بزنند» منتشر نمود:
سیلاب تقریباً نیمی از کشور را فرا گرفته است و به قول معروف جهان را آب برده، اما دانشگاه را نباید خواب ببرد. دانشگاهیان در دو سه دهه گذشته دهها و صدها هزار کتاب، مقاله و پایاننامه درباره عرصههای مختلف مرتبط با سیل نوشتهاند. درست همین الان، بدون فوت وقت، موقع فریاد کشیدن محتواها، نتایج و هشدارهای این متون است.
موقع آن است که دانشگاهیان اندکی، از آزمایشگاه و آکادمی بیرون بیایند، زبان تخصصی مقالات و کتابهایشان را به زبان روشن و قابل ارتباطگیری با عموم مردم تبدیل کنند، رومهها، سایتها و سایر رسانهها را با نوشتارها و گفتارهای خود اشغال کنند و نشان دهند که سهمی در تولید عقلانیت و خرد داشتهاند. اگر آنچه تولید کردهاند اثری داشته و کارکردش مثبت بوده، به جامعه نشان دهند و امید ببخشند؛ و اگر به آن بیتوجهی شده، برای پایان دادن به این بیتوجهی تلاش کنند. موقع پایان دادن به خمودگیهای دانشگاه است.
چه اتفاقی بزرگتر از سیلاب در نیمی از کشور باید رخ دهد تا دانشگاه به بازاندیشی در خودش و روشهایش بپردازد؟ آیا این از بهترین فرصتها و واقعیترین مسألهها برای تأمل کردن در کارکردهای نهاد دانشگاه نیست؟ این بهترین فرصت است که دانشگاه نشان دهد اگر کشور را سیل هم ببرد، دانشگاه را خواب نمیبرد.»
این متن معترضانه و در عین حال امیدوارانۀ محمد فاضلی خطاب به نخبگان دانشگاهی، در آن روزهای پر از غم و غصه روزنۀ کوچکی از امید گشود، اگر چه بخش کوچکی از دانشگاهیان را با خود همراه ساخت، اما با تأسف باید گفت که نتوانست منجر به ایجاد حرکت جدی در میان نخبگان گردد.
تجربه ثابت کرده است که بخش قابل توجهی از جامعه نخبگانی ما عملا" هیچگاه کار مثبتی برای تغییر و بهبود وضعیت مردم انجام نمی دهند، اما گامهای کوچک عامه مردم را هم بیاثر، ساده انگارانه و اشتباه تلقی میکنند. به عبارتی این تیپ از نخبگان بیشتر علاقمند به فعالیت در عرصههای خاص و محدود بین نخبگانی و غالبا" نظریه پردازیاند و کمتر مشاهده میشود که در جهت عملیاتی کردن اهداف و آرمانهای اجتماعی قدمی بردارند. از ایندست نخبگان، کمترحرکتی که در جهت بهبود نابسامانی های موجود و افزایش میزان اعتماد اجتماعی باشد، دیده میشود در عین حالیکه بنظر می-رسد بیشترین تلاش آنها درجهت توجیه بی عملی» خود و اثبات تئوریک شکست برای اقدامات مدنی و اجتماعی از سوی عامه مردم است.
اتخاذ این موقعیت خنثی در شرایط بحران و استیصال اجتماعی، بزرگترین ضربه را به وجهه اجتماعی و مشروعیت این بخش از جامعه وارد می سازد و در دراز مدت اذهان عامه مردم را نسبت به مرجعیت فکری این نخبگان بدبین خواهد نمود. اما باید توجه نمود که در چنین وضعیتی، علاوه برکمرنگ شدن مرجعیت فکری اجتماعی نخبگان در جامعه، متقابلا" تلاشهای پراکنده عامه مردم و فعالیتهای خودجوش عام المنفعه آنها نیز در غیاب هدایتهای فکری نخبگان جامعه -در دراز مدت و با فروکش نمودن احساسات و عواطف جمعی- پایدار نخواهد ماند. لذا آنچه که امروز در جامعه ایران باید بر آن بیش از گذشته اهتمام ورزید، زمینه سازی و ایجاد بستر مناسب جهت مشارکت بیشتر جامعه نخبگان در جهت حل و فصل مسائل و معضلات اجتماعی عامه مردم است.
درباره این سایت