يكي از نشانههاي تفكرعمیق، ماندگاری و پویایی آن است و کم شمار هستند کسانی که تفکر و اندیشهاشان دارای این ویژگی باشد و در گذر ایام، گرد فراموشی بر آن ننشسته باشد؛ شریعتی از جملۀ این کم شمار افراد است و تفكرش دارای چنين ویژگی است. شريعتي كسي است كه در تاريخ و فكر معاصر ما پايدار و زنده است؛ از اینروست که بعد از گذشت چهل و دوسال، همچنان در فضای فکری جامعه، صاحبنظران و نظریه پردازان از شریعتی میگویند و مینویسند و گاها" بر سر آراء او جدل می کنند.
یکی از تازه ترین بحث و جدلهای نظری پیرامون شریعتی، بحثی است که یوسف اباذری به عنوان یک جامعه شناس در ضرورت بازخوانی نظریات شریعتی در قالب گفتمان نوشریعتی» مطرح نمود و ضمن آن مدعی سوءاستفاده افرادی مثل هانری کربن، احسان نراقی و سید حسین نصر از آراء و واژگان وی شد.
اباذری دراین بحث به پیچیدگی شرایط جهانی امروز اشاره و چنین استدلال نموده که این پیچیدگی نسبت به دوره حیات شریعتی، بسیاربیشترشده است؛ چرا که تقسيمبندي قبلي ميان استعمار و مستعمرهها بر هم خورده است و در كشورهاي جهان سوم اقليتي وجود دارند كه منافعشان در گروي بازار جهاني است و دولتهای به اصطلاح ملی خودشان دست به کار شدهاند و دست به استعمار میزنند. بنابراین بزعم اباذری ما با جوامعی روبروییم که یک طرف آن صاحبان سرمایه اند و طرف دیگر تأمین کنندگان این سرمایه و استعمار شوندگان! و لذا در تحلیل شرایط کنونی و برای یافتن راه حل، ناگزیریم به سخن گفتن از جامعه سرمایهداری و غیرسرمایهداری و رجوع به واژگان شریعتی.
اباذری، ضمن بحث خود به تحلیل اوضاع ایران پرداخته و این ادعا را مطرح میکند که: در دوران شاه دو جریان رسمی وجود داشت. جریان نخست شریعتی و آل احمد بودند که از بازگشت به خویشتن حرف میزدند. گروه دوم امثال هانری کربن، احسان نراقی و سیدحسین نصر بودند که واژگان آل احمد و شریعتی را یدند. بدبختانه بعد از انقلاب واژگان امسال هانری کربن و نراقی بود که حاکم شد.»
وی سپس در تبیین و اثبات، مدعای خود به مقایسهی جریان شریعتی و کربن می پردازد. اباذری معتقد است که از نظر شریعتی شیعه به قوم خاصی اطلاق نمیشود بلکه شیعه یعنی گروهی که به دنبال آزادی و عدالت هستند. بنابراین شریعتی از آزادیخواهی و عدالتخواهی استقبال میکرد. بزعم اباذری، پرولتاریا در کلام مارکس همان شیعه در کلام شریعتی است و او میخواست این آزادی به همه تعمیم پیدا کند نه فقط خود شیعه. اباذری در تشریح دیدگاه کربن نیز می گوید : هانری کربن اعتقاد داشت که یک مکتب خاص شیعی وجود دارد و امامان نیز آن را به گروه خاصی از مردم منتقل میکنند. بنای کربن بر این بود که برای شاه یک وضعیتی را مهیا کند؛ از آن دست که در زمان ساسانیان وجود داشت. یعنی شاه هم رهبر مملکت و هم رهبر دین باشد.» اباذری معتقد است که در تفکر کربن، یک جور فره ایزدی به شاه منسوب میشود؛ یعنی همان چیزی که شریعتی در مقابل آن ایستاد. بزعم وی هم اکنون هم افرادی مانند سیدجواد طباطبایی و نحلۀ فکری او ادامه دهنده همین راه هستند؛ کسانی که اباذری آنها را فاشیزمهای جدید ایرانی» می خواند و معتقد است که تلاشهای آنها برای حاکمیت ت های نئولیبرالیستی به تفکرات جدایی طلبانه و فرقه گرایانه دامن می زند.
اباذری در ارتباط با تبعات ناشی از این نوع تفکر نئولیبرالیستی و شووینیستی ، از کشور سوریه به عنوان یک مصداق عینی نام می برد که وضعیت امروز آن ناشی از دنبال نمودن چنین تفکر ی است؛ کشوری که مردمش به این نتیجه رسیده بودند با جدایی طلبی و پیوستن به ت جهانی و بازار آزاد وضعیتشان بهبود خواهد یافت. به عبارتی با رشد نئولیبرالیسم اقوام به شکل عینی میل به جدا شدن دارند. دولت سوریه نیز برنامه نئولیبرالی را پیاده کرد و یک نوع جنگ داخلی رخ داد. مسئله فقط یک چیز ذهنی نیست. زمانی که ت های نئولیبرالیسم رخ می دهد، افراد فکر می کنند که باید به بازار جهانی بپیوندند. نئولیبرالیستها اعتقاد دارند که دولت- ملت چیز بیهودهای است و واحد یا دین است یا زبان است. پدیدهای که طبل جدایی را در بسیاری از جاها به صدا درآورده است.
اباذری از محمد قوچانی به عنوان یکی از افراد مهم این نحله که به عنوان یک رومه نگار ی و سوژه نئو لیبرال، پروژه بازار آزاد و ایرانشهری را همزمان پیش برده است، نام می برد و اعتراف می کند که در فضای آکادمیک تا به حال فقط راجع به اقتصاد نئولیبرال صحبت شده است، ولی به سوژه نئولیبرال که شامل سلبریتیها و تمداران امروز میشود، توجهی نشده است. بزعم اباذری اساسا"اگر سوژه فعال ی مانند قوچانی نبود دکتر طباطبایی جایی برای ارائه نظریاتش نداشت؛ چرا که قبلا" طباطبایی در حزب پان ایرانیست هم همین حرفها را میزد ولی به آن توجهی نمیشد. وی همچنین می گوید: چند سالی است در جامعه هم از سلطنت حرف زده میشود. از نظر عوام سلطنت بیاید یکی دو تا مسئله را حل خواهد کرد. یکی رابطه با غرب است که آمریکا فشارش را خواهد برداشت و طبقه متوسط به آرزوی چند ساله اش خواهد رسید. دیگری برای طبقات پایین هم رونق ایجاد میشود. همین الان نئولیبرالهای ایران امیدوارند که آمریکا بیاید و سرمایهگذاری بکند و کار ایجاد کند. این تئوری است که محمد قوچانی (به عنوان یک سوژه نئولیبرال) چند سال است روی آن کار کرده است و الان دارد زحماتش به بار مینشیند.»
این گروه فکری، منتقد جدی نظریات و آراء دکترشریعتی هستند؛ به طور مثال محمد قوچانی مقاله بلندی با عنوان روشنفکر مسلح» در نقد مدل ی دکتر شریعتی» نگاشته و مدعی شده است که از متن دکتر شریعتی لیبرالیسم ی»، که برای ما مفید است، به دست نمیآید.
در واقع، این دیدگاه، دغدغه اصلی روشنفکرانی مانند شریعتی را نابرابری» میداند و معتقد است که ایندسته از روشنفکران مهمترین مانع پیشرفت و اقتصاد آزاد هستند. از این جهت میگویند شریعتی بنیادگرا» است.»
حسن محدثی؛ جامعه شناس، در بیان علت مقابله افرادی مانند قوچانی با تفکرات شریعتی چنین تحلیلی ارائه می دهد : بلوک فکری حول شخصیتهایی مانند سیدجواد طباطبایی یا غنینژاد در حال شکلگیری است که نگاهی ایرانپرستانه و ملیگرایانه و نیز نگاه بازار آزادگرایانه» دارند. این بلوک روشنفکری میخواهد کسب هژمونی کند. در کسب این هژمونی، غیری برای خودش میسازد. از روشنفکران دینی به خصوص شریعتی غیری میسازد که خیلی هم واقعی نیست. بهعبارتی، نه از متن شریعتی نه از پیروانش این غیر در نمیآید. تمام این غیر، کسانی هستند که در این سیستم هزینه دادهاند. تبعید شدهاند و فضاهای عمومی ندارند. ولی این بلوک سوم بازار آزادی که آقای قوچانی سخنگوی آن است در مهرنامه، غیری از شریعتی میسازد با اتهاماتی مانند داعشی، بنیادگرا، غربستیز متون امکان خوانش دارند ولی آن بلوکی که دنبال هژمونی و غیرسازی است، شروع میکند به اتهام زدن به شریعتی. به نظر من آقای قوچانی دست کم میتوانست بگوید آثار شریعتی پیامدهای ناخواسته» دارد. این خیلی متفاوت و صادقانهتر است. به نظر من آقای قوچانی سخنگوی این بلوک سوّم شده است.»
اباذری همچنین در بحث خود به تلاش غرب به ایجاد تفرقه و جنگ میان شیعه و سنی اشاره میکند و از اینجهت نیز رجوع به تفکرات شریعتی را امری ضروری و راهگشا قلمداد می کند؛ چرا که در تفکر شریعتی همان قدر که به محرومان شیعه اهمیت داده می شود، محرومان دیگر اقوام نیزحائز اهمیت اند و کمک به آنها نیز از وظایف یک شیعه دانسته شده است.
حسن محدثی این بنیان و موضع فکری را چنین بیان کرده است: شریعتی میگوید در تفکر شیعی، در نهضت شیعی، ویژگیهایی وجود دارد که انسانهای شیعی را در هر جای جهان با هم پیوند میزند. اگر مثل یک حبلالمتین به این تفکر متکی باشیم، میتوانیم همدیگر را پیدا کنیم. چنانکه معتقد است کسانی که پادلوگوسمحور» هستند یا به عبارتی اهل عمل» هستند، یک خانواده هستند. از قول قرآن میگوید ای نوح ما دو خانواده بیشتر نداریم، کسانی که اهل عمل صالح هستند و کسانی که عمل سیئه انجام میدهند: در تمام بشریت، در طول زمان و عرض زمین، فقط و فقط دو تا خانواده است و دو تا ذریه و نژاد و تبار، عمل صالح و عمل فاسد! هر انسانی که یک عمل صالح» است، اهل بیت تو است ای نوح!»
بنابراین در یک جمع بندی کلی میتوان گفت در بحث اباذری ، خطر فاشیزم های ایرانی جدید و نیز حاکمیت ت های نئولیبرالیستی در جامعه به عنوان دلالتهای محوری ضرورت بازخوانی آثار شریعتی و برساخت گفتمان نوشریعتی عنوان شده است.
ضمن اینکه به نظر می رسد بازخوانی آثار شریعتی، نیازی است که امروزه در خارج از مرزهای ایران به ویژه در کشورهایی مانند ترکیه، مای و اندونزی که از مدلهای اسلام نواندیشانه، متجدد و اسلام آسیاییاند، و نیز در برخی از کشورهای عربی که دارای سنت چپ عربی مسلماناند مورد توجه قرار گرفته است؛ مثلا" در ترکیه و استانبول کتابهای شریعتی در کنار آثار کسانی مانند جلال آل احمد و دکتر نصر مورد اقبال است. احسان شریعتی در این مورد می گوید: جریان ترجمه از زمان دیکتاتوری نظامی بهصورت یک نهضت فکری بهراه افتاد. مترجمان گوناگون در جاها و زمانهای مختلف در ترکیه آغاز به ترجمه آثار دکتر شریعتی کرده بودند که طی زمان تبدیل به جنبشی شد؛ و بعدها امثال انتشارات فجر» آنها را در یک مجموعه آثار جمعآوری و منتشر کردهاند. در استانبول به هر کتابفروشی بروید یک قفسه آثار دکتر وجود دارد. ناشران ترک مدعیاند که 100 درصد آثار شریعتی در این کشور ترجمه شده است. یعنی در ترکیه دکتر شریعتی مطرح است. از شریعتی بهعنوان یک متفکر، برداشتهای مختلفی در ترکیه شده و در انحصار یک روایت خاص نیست، مانند خود ایران که برداشتهای مختلفی از شریعتی میشود، در ترکیه هم همینطور است. علت استقبال مردم ترکیه از شریعتی اینست که او از خویشتنی صحبت میکند که نه خویشتن ناسیونالیسمی بود، نه مذهبی بود، بلکه خویشتنی فراناسیونالیستی و فرامذهبی بود که بازگشت به قرآن و سیره حضرت رسولالله بود. مردم ترکیه که یک ریشه دینی دارند و کشوری است که از سنتها و آداب ورسوم تشکیلشده به شریعتی رجوع کردند. افزون بر اینکه پرسشهایی که مردم ترکیه داشتهاند، مبنی بر پرسشهای جامعهشناسانه، تاریخی، مذهبی را در شریعتی جستجو نموده و پاسخ گرفته اند.»
در این میان خصوصیات چندبعدی و بینارشتهای بودن رویکرد دکتر شریعتی اساتید علوم انسانی و اجتماعی ترکیه را به خود جذب می کرده چراکه هم بهروز و هم اعتقادی بوده است؛ جمیل مریچ اولین شریعتیشناس ترکیه از جملۀ این افراد است که علاقه زیادی به دکتر داشته است و قبل از مرگ نیز به شاگردانش گفته که همیشه آرزو داشته است که شخصیتی مانند دکتر شریعتی داشته باشد.
سوسن شریعتی در این ارتباط می گوید: رابطه جامعه ترك با شريعتي طوماري بوده است، يعني در آغاز منبعي براي منِ هويتگراي بنيادگرايِ رنجديده از مدرنيته خشنِ لاييك و خسته از تقليدِ غربيِ ترك بوده است كه ميخواهد خودش سر برآورد، نه فقط متفكر احياي اسلامي بلكه متفكر نقاد سنت نيز، منتقد تقليد از غرب و منتقد خوانش بنيادگرايانه از دين نيز. امروز آثار شريعتي در بالكان از پرفروشهاست.از ناشر تركي آثار شريعتي پرسيدم: شريعتي در ايران مورد نقد است به واسطه نوعي شيعيگري. شما با شيعيگري شريعتي چگونه كنار ميآييد؟ توضيحش قابل توجه بود: نگاه شريعتي به تشيع تاريخي است و نه فرقهاي، تشيع را نهضت ميخواهد و نه نهاد؛ چنانچه نقدش به تسنن اموي نيز همين است. تسنن محمدي و تشيع علوي را از يك جنس ميداند و طبيعتا جامعه سني مذهب ترك را برنميآشوباند.
در كشورهاي عربي نیز طي ده سال اخير هفتاد درصد آثار شريعتي به زبان عربي ترجمه شده است. آقاي بزي، رييس انتشارات دارالامير ميگفت بازگشت به خويش شريعتي در مصر دهه هشتاد به صد هزار تيراژ هم رسيده است.
حداقل صد پاياننامه در كشورهاي عربي به خصوص مصر درباره شريعتي نوشته شده است. امروز مخاطب شريعتي در برخي از كشورهاي عربي، با شريعتي منتقد سنت آشنا است. در كنفرانس جامعهشناسي خاورميانه، جامعهشناس لبناني ميگفت: اگر آثار شريعتي نبود، ما سيد قطبي ميشديم.» به نظر ميآيد كه موقعيت شريعتي هر بار با توجه به بستر فرهنگي و سياسي و اجتماعي اين كشورها (كه هم سني است و هم شيعي) تغيير ميكند و بسط مييابد. خود اين نكته قابل توجه است».
در این میان علاوه بر فضای نشر، مطبوعات و حوزه های آکادمیک، گاها" مستندهایی در مورد شریعتی نیز ساخته شده است در این ارتباط می توان به مستندی با عنوان شریعتی، معلم انقلاب» اشاره کرد که به تازگی در شبکه عربی الجزیره» -متعلق به کشور قطر- نمایش داده شده است. این مستند که شامل گفتوگو با احسان شریعتی؛ فرزند دکترشریعتی و چهرههای فرهنگی ایرانی و عرب مانند: هادی خانیکی، عباس منوچهری، خسرو منصوریان، خنجر حمیة، محمود قانصو العاملی و… است، به حوادث مهم زندگی دکتر شریعتی و روند شکل گیری شخصیت فکری، اجتماعی و ابعاد مختلف اندیشهی او پرداخته است. ساخت و تولید چنین اثری در کشوری مانند قطر با توجه به شاخصه هایی مانند رفاه اقتصادی و اجتماعی و سیطره سرمایه داری و بازار آزاد در آن، جای تأمل دارد و به خوبی بیانگر اهمیت میراث فکری شریعتی به عنوان یک متفکر مسلمان و آگاه و الگوی اجتماعی دینی، برای برآورده نمودن نیاز امروز جوامع مسلمان به آگاهی است. آگاهیی که ورای مرزهای جغرافیایی و قومیتی و ملی انتشار یافته است .
بنابراین امروز باید به جرأت از شریعتی بگوییم ! اندیشۀ شریعتی هنوز زنده و پویاست؛ بهترین دليل اين زنده بودن همين طرح بحثهاست؛ اینکه به هر بهانه ای اهل اندیشه و قلم، مطبوعات و رسانهها به بازخواني انديشهها و آثارش ميپردازند و بهانهاي ميجويند براي بازگشودن چندين و چند باره پرونده او . به عبارتی :انديشه شريعتي پر از گريزگاه است و در نتيجه به بنبست نميرسد. فراتر از اينها شريعتي ضروري بوده است، چون نقش آينه را بازي كرده و ما هر بار با نگريستن به او، به ياد خود ديني، خود تاريخي و يك خود در جستوجوي خويشتن ميافتيم».
منتشرشده در رومه همدلی 29 خرداد 1398
نگاهی به اجلاس بین المللی اربعین در نجف و کربلاء؛ ایده ای قابل تقدیر اما نیازمند بازنگری
مصاحبه با ایکنا(در مورد کتاب در جستجوی الگوی سبک زندگی از سیره رضوی)
شریعتی ,یک ,هم ,شريعتي ,آثار ,نیز ,است که ,است و ,شده است ,به عنوان ,دکتر شریعتی ,آقای قوچانی سخنگوی ,مانند سیدجواد طباطبایی ,کربن، احسان نراقی ,هانری کربن، احسان
درباره این سایت