محل تبلیغات شما

 

گاهی در زندگی ما شرایطی پیش می آید که مستأصل می شویم ، اما استیصال به طور مطلق بد نیست؛ در استیصال است که دوباره خور را مرور می کنیم، اینکه کجای عالم ایستادهایم، که هستیم و به کجا می رویم! پرسشهای بنیادین ذهن در لحظات اضطرار یک انسان رخ می دهند؛ لحظاتی که همه چیز خارج از قاعده، قانون و حساب و کتاب های ظاهری است؛ این لحظات خود واقعی مان را به ما می نمایاند و در این دریافت درونی است که حقیقتی که از زندگی کسب کرده ایم ظهور می یابد . ظهور و بروز عینی این حقیقت وجودی در عمل ماست! بنابراین آنچه از آگاهی و معرفت که کسب نموده ایم وقتی  به عمل منجر نمی شود از آن ما نیست؛ یعنی حقیقت وجودی ما نیست؛ دروغ است، خیال است؛ حرف گزاف است .!
سال جدید را جامعه ایرانی با سیل و مصائب پس از آن، آغاز کرد. در این مصیبت هم مانند مصائب پیشینی، الحق که عامه مردم سنگ تمام گذاشتند؛ اما متأسفانه باید اذعان نمود، نخبگان جامعه، اقشار تحصیلکرده و دانشگاهی و نظریه پردازان اجتماعی، در این میدان تماشاچی بودند، اگر برخی از افراد را مستثنی کنیم، اکثریت حتی از نشان دادن واکنش به شرایط، امتناع ورزیدند که البته ادله خود را داشتند؛ از جمله اینکه باورشان به مطالبه از دولت و حاکمیت و  راه حلی اساسی تر از بسیج شدن مردم  است. 
در این پیشآمد که گروه زیادی از مردم محروم  در روزهای طولانی به رنج و تعب افتادند و اندک سرمایه اندوخته خود را بر آب رفته دیدند؛ واقعیتی تلخ نمایان شد و آن اینکه؛ اکثریت مصلحان، دلسوزان، اهالی فرهنگ، صاحبان فکر و اندیشه و به عبارت دیگر نخبگانی که همواره از دغدغه های مردمی و انسانی خود می گویند؛ می نویسند و تحلیل می کنند، خیلی کم تر و دیرتر از عامه مردم درگیر شدند. 
دکتر محمد فاضلی؛ جامعه شناس، از معدود صاحبنظرانی دانشگاهی بود که به این وضعیت اعتراض نمود و یادداشتی با عنوان دانشگاهیان بایستند و فریاد بزنند» منتشر نمود: 
سیلاب تقریباً نیمی از کشور را فرا گرفته است و به قول معروف جهان را آب برده، اما دانشگاه را نباید خواب ببرد. دانشگاهیان در دو سه دهه گذشته ده‌ها و صدها هزار کتاب، مقاله و پایان‌نامه درباره عرصه‌های مختلف مرتبط با سیل نوشته‌اند. درست همین الان، بدون فوت وقت، موقع فریاد کشیدن محتواها، نتایج و هشدارهای این متون است.
موقع آن است که دانشگاهیان اندکی، از آزمایشگاه و آکادمی بیرون بیایند، زبان تخصصی مقالات و کتاب‌های‌شان را به زبان روشن و قابل ارتباط‌گیری با عموم مردم تبدیل کنند، رومه‌ها، سایت‌ها و سایر رسانه‌ها را با نوشتارها و گفتارهای خود اشغال کنند و نشان دهند که سهمی در تولید عقلانیت و خرد داشته‌اند. اگر آن‌چه تولید کرده‌اند اثری داشته و کارکردش مثبت بوده، به جامعه نشان دهند و امید ببخشند؛ و اگر به آن بی‌توجهی شده، برای پایان دادن به این بی‌توجهی تلاش کنند. موقع پایان دادن به خمودگی‌های دانشگاه است. 
چه اتفاقی بزرگ‌تر از سیلاب در نیمی از کشور باید رخ دهد تا دانشگاه به بازاندیشی در خودش و روش‌هایش بپردازد؟ آیا این از بهترین فرصت‌ها و واقعی‌ترین مسأله‌ها برای تأمل کردن در کارکردهای نهاد دانشگاه نیست؟ این بهترین فرصت است که دانشگاه نشان دهد اگر کشور را سیل هم ببرد، دانشگاه را خواب نمی‌برد.»
این متن معترضانه و در عین حال امیدوارانۀ محمد فاضلی خطاب به نخبگان دانشگاهی، در آن روزهای پر از غم  و غصه روزنۀ کوچکی از امید گشود، اگر چه بخش کوچکی از دانشگاهیان را با خود همراه ساخت، اما با تأسف باید گفت که  نتوانست منجر به ایجاد حرکت جدی در میان نخبگان گردد. 
تجربه ثابت کرده است که  بخش قابل توجهی از جامعه نخبگانی ما عملا" هیچگاه کار مثبتی برای تغییر و بهبود وضعیت مردم انجام نمی دهند، اما گام‌های کوچک  عامه مردم را هم بی‌اثر، ساده انگارانه و اشتباه  تلقی می‌کنند. به عبارتی این تیپ از نخبگان بیشتر علاقمند به فعالیت در عرصههای خاص و محدود بین نخبگانی و غالبا" نظریه پردازیاند و کمتر مشاهده میشود که در جهت عملیاتی کردن اهداف و آرمانهای اجتماعی قدمی بردارند. از ایندست نخبگان، کمترحرکتی که در جهت بهبود نابسامانی های موجود و افزایش میزان اعتماد اجتماعی باشد، دیده میشود در عین حالیکه بنظر می-رسد بیشترین تلاش آنها درجهت توجیه بی عملی» خود و اثبات تئوریک شکست برای اقدامات مدنی و اجتماعی از سوی عامه مردم است.
 اتخاذ این موقعیت خنثی در شرایط بحران و استیصال اجتماعی، بزرگترین ضربه را به  وجهه اجتماعی و مشروعیت این بخش از جامعه وارد می سازد و در دراز مدت اذهان عامه مردم را نسبت به مرجعیت فکری این نخبگان  بدبین خواهد نمود. اما باید توجه نمود که در چنین وضعیتی، علاوه برکمرنگ شدن مرجعیت فکری اجتماعی نخبگان در جامعه، متقابلا" تلاشهای پراکنده عامه مردم و فعالیتهای خودجوش عام المنفعه آنها نیز در غیاب هدایتهای فکری نخبگان جامعه -در دراز مدت و با فروکش نمودن احساسات و عواطف جمعی- پایدار نخواهد ماند. لذا آنچه که امروز در جامعه ایران باید بر آن بیش از گذشته اهتمام ورزید، زمینه سازی و ایجاد بستر مناسب جهت مشارکت بیشتر جامعه نخبگان در جهت حل و فصل مسائل و معضلات اجتماعی عامه مردم است. 

 

قصه ی من در صافی صفا

نگاهی به اجلاس بین المللی اربعین در نجف و کربلاء؛ ایده ای قابل تقدیر اما نیازمند بازنگری

مصاحبه با ایکنا(در مورد کتاب در جستجوی الگوی سبک زندگی از سیره رضوی)

مردم ,جامعه ,عامه ,نخبگان ,دانشگاه ,اجتماعی ,عامه مردم ,که در ,است که ,و به ,و در

مشخصات

تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین مطالب این وبلاگ

آخرین ارسال ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها